این فایل با فرمت Word بوده و قابل ویرایش است و همچنین آماده پرینت می باشد
موضوع تحقیق : بررسی نور و رنگ ها در ارگونومی
تحقيق بررسي نور و رنگ ها در ارگونومي
طيف الكترومغناطيس
جدولهاي بعدي چگونگي قرارگرفتن رنگها را با طول موجهاي متفاوت در طيف الكترومغناطيسي نشانيدهد: اندازة امواج از كوتاهترين فركانسها شناخته شده (كه همان اشعه كيهاني است) آغاز شده و به طول موجهاي كه توسط ايستگاههاي راديو و امواج الكتريكي كه بوسيلة ژانراتورها توليد مي شوند ختم مي گردد. طيف نورمرئي تنها بخش كوچكي از اين طيف الكترومغناطيس كلي را دربر مي گيرد.
واحد اندازه گيري، در فيزيك نور بكار مي رود و خاص اندازه گيري مقادير بسيار كم است. هر آنگستروم برابر با يكميليونيم متر مي باشد.
نور خورشيد بخش مهمي از طيف مرئي را اشغال كرده كه در ان رنگها آبي و سبز درمركز قرار دارند. ماراء بنفش آخرين حد طيف نوري خورشيد است كه در مرز 3000 آنگستروم به دليل مقاوم بودن اتمسفر زمين متوقف ميشود.
نوري كه از يك لامپ معمولي متصاعد مي شود، عملا اشعة ماوراء بنفشس در خود ندارد ولي مقدار زيادي امواج مادوم قرمز با آن همراه است.
كه ازنظر چشمهاي ما نامرئي بود و تنها از طريق متصاد كردن حرارتي كه همراه آن است، قابل تشخيص مي باشد.متقابلا لامپهاي فلورسنت، از خودطول موجي متصاد مي سازد كه متعلق به ماوراء بنفش است. اين لامپ بوسيلة تركيب بخار جيوه و يك گاز كمياب يعنيآرگون از خود نور مي مي دهد. بخاطر داشته باشيد كه در ميان لامپهاي مصنوعي، لامپهاي حرارتي از خود امواج مادون قرمز و نورمرئي را متصاد مي كنند كه آخرين حد آن نور آبي است. متقابلا لامپ فلورسنت اشعة ماوراء بنفش و بسياري از نورهاي مرئي را توليد مي كند.
همانگونه كه ديديد، ماوراء بنفش و مادون قرز از دو سو طيف نور مرئي را احاطه كرده اند. همچنين تدذكر ميشود كه امروزه علم تاثير شديد اين دو نوع اشعه را بر بدن انسان شناخته و دربرخي سيستمهاي مدرن درماني از اشعه ايكس و امواج راديويي استفاده مي كنند.
در ميان رنگها، سه تاي آنها يعني آبي. زد و قرمز رنگهاي اساسي نايده مي شوند زيرا ساير رنگها مكمل همچون بنفش، سبز و پرتقالي از تركيب اين سه رنگ بدست مي آيد. آخرين رنگ يعني نيلي، رنگي مياني ناميده ميشود.
براساس برخي اندازه گيريها، چشم انسان قادر است تابيش از 7000 رنگ مختلف را تشخيص دهد. اما ساده ترين تركيبها كه همه آنها را مي شناسد، عبارتند از:
دريافت رنگها به سه عامل بستگي دارد:
1-مشخصات طيفي منبع نوراني كه سطحي را روشن كرده است.
2- مشخصات طيفي انتقال يا تاب نور بوسيلة آن سطح.
توانايي بيننده در تشخيص نور و تبديل آن، به چيزي كه ما بعنوان رنگ از آياد مي كنيم. مثلا خيلي خوب مي داني رنگ جسمي كه به چشم ما مي رسد تابعي است از منبع نوراني كگه آنرا روشن ساخته است. برهمين اساس،خيلي وقتها اتفاق مي افد كه براي ديدن رنگ واقعي يك لباس، مجبور مي شويم آنرا آنرا خارج از مغازه و در روشنائي طبيعي ببينيم. چرا كه نورپردازي ويترين مغازهها باعث ميشود كه نتوانيم رنگ حقيقي يك لباس را تشخيص دهيم.
در 20 سال گذشته تلاشهاي بسيار زيادي صورت گرفته تا مكانيزم دريافت رنگ در انسان را شناسائي كنند. بيشتر اين آزمايشها روي سيستم «عصبي – فيزيولوژي» حيواناتي انجا شده است كه از نظرحس بنيائي به انسان شبيه هستند.
ديدن رنگ در سيستم بينايي ما ( چشم – اعصاب – مغز) بصورت پردزاش اطلاعات، و در طي مراحل مختلفي انجام ميشود. به محض دريافت ورودي به سيستم بينايي، يك سيري اتفاقات عصبي رخ مي دهد كه در نهايت منتهي به دريافت رنگ در مغز ميگردد. اين ورودي، انرژي است كه بصورت نور به چشم ما مي رسد و سيستم بينايي ما به گونه اي طراحي شده است كه مي تواند تغييرات كمي و توزيع انرژي را شناسائي كند. در اولين مرحلة پردازش، سلولهاي دريافت كننده در شبكه چشم با حضور طول موجهاي نامناسب (قابل تشخيص) پاسخ مي دهند و وجود در دونوع از اين سلولها در چشم انسان به اثبات رسيده است: سلولهاي استوانه اي (ROD) و سلولهاي مخروطي (CONE) هر دو دسته سلولهاي مذكور، در شبكه؛ در ته چشم قرار گرفته اند سلولهاي استوانه اي در نوع قوي غير فعال و تنها در نورهاي ضعيف فعال مي شوند. اين سلولها درفرايند دريافت رنگي نقشي ندارند.سلولهاي مخروطي در نورهاي با سطوح درخشندگي بالا، فعال مي شوند و دريافت تمام طيف رنگي را به عهده دارند؛ از جمله سياه و سفيد و خاكستري ها. با ارزيابي دقيق و حساسيت هر يك از سلولها مخروطي سه نوع از آنها شناسايي شده است. تفاوت اين سه نوع، براساس رنگدانههائي است كه در آنها وجود دارد كه عبارتند از قرمز، سبز و آبي.
در دومين مرحله پردازش به جريانهاي عصبي توليد شده به وسيله اين سه دسته از سلولهاي مخروطي از طريق عصبي به لايه ديگر از شبكه موسوم به سلولهاي گانگليون انتقال پيدا مي كند. سپس اين جريانها به چهار نوع پيام رنگي شامل قرمز – سبز. زرد – آبيو دو نوع پيام غيررنگي شامل سياه – سفيد تبديل مي شوند و اين پيامها هستند كه طريق اعصاب به مغز برده مي شوند.
سومين مرحله پردازش در منطقه اي از مغز كه در آن، انتهاي اعصاب شبكيه به اعصاب جديد بينياي مي رسند صورتمي گيرد. در اينجا جريانهاي قبل از انتقال به لايه «كورتكس بينايي» دسته بندي مي شوند. متأسفانه اطلاعات ما در اين مرحله ناقص است.
تئوريهاي متعددي براي توجيه پديدة رنگ ها پيشنهاد شده اند اما اساس كلية اين است كه چشم انسان مي تواند تقريبا كليه رنگ هاي مختلف را هنگام مخلوط كردن نورهاي خالص (monochromatic) قرمز، سبز و آبي به نسبتهاي مناسب تشخيص دهد. نخستين تئوري مهم ديد رنگ ها تئوري يانگ (yountg) بود كه بعدها بوسيله هلمولتز تكميل شد و پايه تجربي بيشتري پيدا كرد. لذا اين تئوري موسوم به تئوري يانگ – هلمولتز است. برطبق اين تئوري سه نوع مختلف مخروط وجود دارد كه هر يك از آنها بطور حداكثر به يك رنگ مختلف جواب مي دهد با گذشت زمان تئوري يانگ – هلموتز تكميل شده و جزئيات بيشتري در مورد آن بدست آمده است. اين تئوري امروزه بطورعموم بعنوان مكانيسم ديد رنگ ها مورد قبول قرارگرفته است.
مقدمه: نورهاي و رنگها، طيف الكترومغناطيس
كميل احساس رنگ بوسيله شبكيه مغز
ديد فوتويك و ديداسكوتوپيك
فصل 2 كاربردهاي ارگونويك رنگ
فصل 3قابليت ها و مقررات ارگونوميك رنگ
مقررات رنگ براي ايمني جاده ها
مقررات رنگ براي ايمني صنايع
مقرارت رنگ براي تشخيص لوله ها
مقررات رنگ براي سيستم هاي هيدروليك
مقررات سيستمهاي پنوماتيكي
منابع كتاب رنگها براي سلامتي شما
كتاب كاربرد رنگ در ارگونومي