موضوع : زندگینامه عطار نیشابوری
توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده ی پرینت می باشد
مقدمه
شيخ فريد الدين محمد عطار نيشابوري از آن مردان مشهور و در عين حال ناشناخته ادبيات فارسي است و شايد چندين تن ديگر از شاعران پارسي زبان نيز چنين باشند زيرا اينان نه مرد روزگار خود ونه مرد روزگار ما بلكه مرد زمان و عصري هستند كه ممكن است تكامل بشر وعلو انسانيت از اين پس آنرا بوجود آورد.
اينگونه مردان را به حقيقت كساني توانند شناخت كه از جهت كمال ذات وصفت به پايه بلند آنان نزديك شده و بر عالم بيچون ايشان اشرافي حاصل كرده باشند چه مي دانيم كه بي حصول جنسيت شناخت و معرفت راستين به حصول نمي پيوندد.
رواج مذهب تشيع در عهد صوفيه و تعصب شديد رجال آن عهد و علاقه انگشت نماي ايشان بدان مذهب خاص خود كه مستلزم دور افكندن و فراموش كردن هر گونه اثري مخالف آن بود هم يكي از علل واسباب ناشناخته ماندن و مهجور شدن آثار كساني كه از تعصب آزاد بودند بشمار تواند رفت و اگر چاره انديشي يا حسن ظن و خوش باوري بعضي نويسندگان كه در تشيع اين بزرگان اصرار ورزيده اند وجود نمي داشت شايد اطلاعات ما از احوال و آثار ايشان از اين هم كه هست كمتر بود.
درباره شيخ عطارتوان گفت كه كثرت آثار واينكه در نتيجه اشتراك اسم و تخلص يا آنكه برخي از شعراي ياوه پرداز كوتاه فكر از روي نادرستي نام « عطار» بر خود بسته و شعرهاي بسيار سست و ركيك كه اغلب دور از مباني صحيح و خلاف اصول عقلانيست بدو نسبت داده و خيانتي بزرگ بادب پارسي كرده اند سبب شده است كه رويهمرفته اقبالي چنانكه شايسته و در خور است به آثار اين استاد بزرگ روي ندهد و ارزش حقيقي آنها معلوم نگردد.
بي گمان ظهور مولانا جلال الدين محمد و شهرت آثار وي كه از جهت بسط فكر و وسعت نظر و قوت تصرف در الفاظ و معاني و آميختن بحث و استدلال و نظر با لطف ذوق وحال وشور و هيجان آتشين در زبان فارسي بلكه معارف اسلامي بي نظير است و از اينرو اكثر يا تمام آثار صوفيانه را تحت الشعاع قرار داده و دل وانديشه اصحاب ذوق و خداوندان معرفت را مجذوب و شيفته خود ساخته است در اين مطلب يعني قلت توجه به آثار عطار و ديگران تاثير قوي داشته است.
و عجب آنكه نگارنده از راه آشنايي به آثار مولانا به كتب و اشعار عطار معرفت گونه يي حاصل نمود و نخست در سال 1312 كه مقدمات تاليف رساله احوال مولانا را فراهم ميكرد عده يي ازآثار منسوب به وي را كه در آن ميان لسان الغيب و مظهر العجايب و جوهرالذات و مفتاح الفتوح و بلبل نامه و بي سرنامه نيز وجود داشت مطالعه كرد و راستي آنكه هيچگونه كششي به جانب شيخ در دل و جان خويش نيافت و با عشق مفرطي كه به تذكره الاوليا همراه در خود مي ديد آثار منظوم عطار را به سردي و ازروي بي رغبتي تمام به پايان رسانيد و ظاهرا چنانكه از اين پس براي خود توجيه نمود علت آن آميختگي آثار اصيل شيخ به گفته هاي سخيف و بي بنياد ديگران بود و از اينرو تا سال 1327 جز تذكره الاوليا به ديگر آثار شيخ نظر نيفكند و خويش را از مطالعه آنها دور
مي ساخت و مي داشت.
در تابستان سال 1327 كه درنياوران فرصتي بدست آورده بود و تاليف كتاب ماخذ قصص و تمثيلات مثنوي را طرح مي ريخت بار ديگر آثار مسلم عطار را از روي نسخه خطي متعلق به جناب آقاي دكتر يحيي مهدوي و دكتر اصغر مهدوي استادان محترم دانشگاه تهران كه به سال 844 كتابت شده است در مطالعه گرفت و تمام آن تابستان سرگرم اين كار بود و نسبت به مقام ارجمند شيخ ارادتي در درون وي پديد آمد.
در سال 1330 بحث و تحقيق در منطق الطير را جز وظايف دانشجويان دكتري زبان و ادبيات فارسي در دانشكده ادبيات قرار دارد وبدين مناسب خود نيز آنرا به تكرار خواند و براي شرح اسرار و بيان رموز و كشف زبان مرغان سليماني عطار كوشش بسيار بكار برد و مطالب آن كتاب را چنانكه دريافته بود ترتيب داد و در تابستان 1331 آنرا به صورت منظم تري متضمن نقد و تحليل و اظهار نظر در بعضي موارد درآورد وجهت راهنمايي دانشجويان دوره دكتري تقرير نمود و در نتيجه اين انديشه بر دل وي گذر كرد كه سائر آثار مسلم عطار يعني اسرار نامه و مصيبت نامه و الهي نامه و خسرو نامه را هم بر اين سيرت و سان نقد و تحليل كند واصول افكار شيخ را باز گشايد و نظم و ترتيبي نو آيين دهد و از اينرو در تابستان سال 1332 كه عزلت گرفته و در گوشه يي به فراغت خويش بيرون مي رفت بقيه روز و شب را در خانه بسر مي برد . عزم جزم كرد كه نيت خويش را جامه عمل پوشد و نقد و تحليل مثنويات عطار را يكسره كند پس نخست از خسرو نامه در گرفت و چون آن را به پايان برد و از مصيبت نامه درآمد و مقدمه كتاب و يك فصل آن را از هم باز گشود و اصول مطالب شيخ را مرتب كرد و باز نمود واميد داشت كه كاركتاب را هم در آن تابستان تمام كند ولي به سبب آلودگيها و گرفتاريهاي نامنتظر از اين مقصد باز ماند واين آرزو چندين سال در عهده تعويق اتفاد تا اينكه درسال 1338 انجمن محترم آثار ملي كه درصدد تجديد بناي آرامگاه نشر آثار عطار برآمده بودند از اين ضعيف درخواستند تا كتابي متضمن بحث در احوال وآثار عطار فراهم سازد و در اين تقاضا چندان رعايت خاطر اين ناچيز را وجهه همت قرار دادند كه او با همه اشتغالي كه به تصحيح و مقابله ديوان كبير حضرت مولانا افاض الله عليناه انواره داشت و با وجود نالاني و ناتواني از روي كمال شوق و فرط تكريم رد اين پيشنهاد را خلاف ادب و نوعي از گرانجاني شمرد و هم به استحضار همت شيخ و عنايت مولانا و توجه مردان راه حق قدسنا الله به اسرار هم دامن عزم تنگ در بست و اين خدمت را به قدم صدق پذيره رفت و ديگر بار مطالعه آثار شيخ را از سر گرفت و در اين كرت به قصد تيمن وتفال از الهي نامه آغاز كرد و به سبب گسيختگي مطالب و ناپيوستگي حكايات بدانها به ناچار آنرا انشايي مجدد به نثر پرداخت كرد و جهات انتقال شيخ را از مطلبي به مطلب ديگر باز نمود و پيوند حكايات و افكار را تا آنجا كه توانست روشن ساخت و هر جا كه ضعفي در مطلب يا بيان، به نظر وي رسيد گستاخ وار عقيده خويش را باز گفت و كتمان علم و شهادت را جايز نشمرد و با اينهمه درآغاز ، بحثي كلي و عام متضمن معرفي طرح اصلي و سبك منظم وتاليف معاني والفاظ كتاب و نظر خويش درباه آن ترتيب داد و در قلم آورد واز آن پس نسبت به منطق الطير همين روش را معمول داشت و به مطالعه مجدد ياداشتهاي گذشته را بر آيين بهتر و روشن تر و تكميل و اصلاح نمود و آنرا به مقدمه يي دور از دامن در كيفيت ابواب كتاب و مقاصد شيخ و حل اسرار منطق الطير و مباني و ماخذ آن و نظر كلي درباره ارزش اين اثر گرانمايه نتايج و اغراض وضعف و قوت افكار نقود و تحليل نمود وسرآغازي به روش آن دو كتاب ديگر در مطلع بحث آورد و غرض از اين همه آن بود كه تا مگر دانشجويان عزيز دوره دكتري اديبات فارسي را كه نخستين باعث و محرض بوده اند راهي به معرفت آراء و افكار عطار باز شود و گره اي از كار گشوده گردد و مشكلي از پيش برداشته آيد و اگر اين مقصود حصول پذيرد رنجي كه اين ضعيف در گشايش اين در حل رموز و كشف آسرار آثار عطار به خيال خود متحمل شده است بي هيچ شك به نتيجه مطلوب رسيده و بري نيك و شهرتي خويش ببار آورده است.
شيخ فريد الدين عطار
نام والقاب :
نام وي به اتفاق اكثر مورخين و تذكره نويسان محمد است واين روايتي است كه درست و مطابق با گفته خود او :
آنچه آنرا صوفي آن گويد به نام
ختم شد آن بر محمد و السلام
من محمد نامم و اين شيوه نيز
ختم كردم چون محمد اي عزيز
مصيبت نامه ، طبع تهران ، ص 367
و در مدح حضرت رسول اكرم (ص) گفته است:
از گنه رويم نگرداني سياه
حق همنامي من داري نگاه
منطق الطير، طبع تهران ، ص 26
و در داستان مرگ پدرش و ذكر دعاي او در حق او ، چنين مي گويد:
بآخر دم چنين گفت آن نكوكار
خداوندا محمد را نكو دار
اسرارنامه ،طبع تهران، ص 193
پس بدون شك سخن ابن الفوطي در تخليص مجمع الااداب كه نامش را « سعيد» شمرده سهو است و در خور اعتماد نيست.
كينه او به گفته محمد عوفي ابوحامد است وچون وي با شيخ معاصر بوده است سخن او را بر قول ديگران كه كنيه او را ابوطالب ذكر كرده اند ترجيح توان داد . لقب او فريدالدين است و در اين باره هيچ شك نيست زيرا عوفي و ابن الفوطي و تمام كساني كه شرح حالش را نوشته اند اين لقب را آورده اند و هم در پايان نسخه خطي ديوان عطار مكتوب و در سنة ششصد و هشتاد و دو اين لقب مذكور است و از اين هم مسلم مي گردد كه او در قرن هفتم كه درنيمه اول قرن به شهادت رسيده و پس از آن ، بدين لقب مشهوربوده است.
علاوه برآن شيخ عطار در قصائد و غزليات و در مثنوياتش گاه خود را به عنوان « فريد» ياد مي كند كه بي گمان مخفف لقب « فريد الدين » است بنابر روش معمول نزد بعضي از محدثين و مورخين كه به رعايت احتياط كلمه « و الدين» را از پايان القاب مضاف به « دين» حذف مي كرده اند.
شيخ ما در غالب قصائد وغزليات و سائر آثار خويش از خود به لفظ « عطار » نيز ياد مي كند و معاصرين و ديگران هم او را بدين عنوان شناخته اند وشهرت اين عنوان به حدي است كه نام و عناوين ديگر او را تحت الشعاع قرار داده وتقريبا از خاطرها برده است و علت شهرت او بدين نام چنانكه علاقه فقيد محمد قزويني در مقدمه تذكره الاوليا ذكر فرموده اند آنست كه وي دارو فروش بوده و طبابت مي كرد و در عرف چنين كسي را عطار مي گفته اند و هنوز هم مي گويند.
فهرستعنوان صفحه
مقدمه 1
نام و القاب 5
پدر و مادر عطار 7
تاريخ ولادت و مدت زندگاني عطار 10
معلومات عطار 14
مذهب عطار 16
چند نكته راجع به زندگاني عطار 17
مولانا وعطار 19
آثار عطار 20
فرزندان عطار 22
شهادت عطار 23
منابع