موضوع : رفتار درمانی و تغییر اصلاح رفتار
از ديدگاه شرطي سازي عامل آدمي رفتار ناسازگار را براي افزايش تقويت مثبت يا كاهش يك محرك آزاردهنده ياد مي گيرد. از نظر اسكينر بيشتر مشكلات عاطفي فرد در نتيجة واكنشهاي او نسبت به محيط هايي به وجود مي آيد كه در آن كنترل و تنبيه به حد افراطي مي رسد. اضطراب نتيجة شرطي شدن نسبت به محيط ، مثل احساس گناه افسردگي يا خشم است
از ديدگاه شرطي سازي پاسخگر يادگيري اضطراب در صورتي روي مي دهد كه پاسخ در مجاورت زماني با يك محرك معين فرا خوانده شود و در ادامه مشخص شود كه اين محرك مي تواند آن پاسخ را فراخواند ؛ در حالي كه قبلا قادر به اين كار نبود . بنابراين افراد مي توانند يادبگيرند به هرمحركي ،ازجمله سگ ، آدمها، ميل جنسي ، آسانسور و كثافت با اضطراب پاسخ دهند، حتي اگر اين محركها قبلا اضطراب را در آنها فراخواني نكرده باشند. همچنين محركهايي كه از نظر ظاهري شبيه محرك اصلي هستند از طريق فرآيند تعميم محرك نخستين مي توانند موجب اضطراب شوند
در رفتار درماني و تغيير و اصلاح رفتار، درمانگر مستقيما با رفتار ناسازگار خود سروكار دارد و به دلايل زير بنايي اين نوع رفتار كاري ندارد و توجه اصلي درمانگر معطوف تغيير رفتار ناسازگار است و براي او اهميت ندارد كه مراجع نسبت به آن بينش پيدا كند روي اين اصل رفع علايم مرضي معادل با بهبودي است
ماهيت روان درماني در رفتار درماني
رفتار درماني كاربرد اصول تجربي يادگيري براي تغيير رفتار ناسازگارانه و نامطلوب است از اين رو رفتار درمانگران دقيقا با اين مسئله مواجهند كه مراجع چگونه ياد گرفته است يا چگونه ياد مي گيرد ، چه عواملي يادگيري او را تقويت مي كند و تداوم ميبخشد و چگونه مي توان فرآيند يادگيري او را تغيير داد تا چيزهاي بهتري را جايگزين رفتارهاي نامطلوب خويش كند
در رفتار درماني فرض براين است كه نوروز ، رفتار يادگرفته شده ناسازگارند (شامل احساسات ، افكار و فعاليتهاي حركتي ) است و اصلاح اين رفتار ناسازگار مبتني بر كاربرد تكنيكهاي برآمده از قوانين يادگيري است (كورسيني ، 1973) . بنظر ولپي چون اضطراب از طريق شرطي سازي آموخته مي شود ، از طريق شرطي سازي تقابلي مي توان آن را يادگيري زدايي كرد. ولپي در پژوهش خود با گربه هاي روان رنجور دريافت كه در شرطي سازي تقابلي بايد دو كار مهم انجام داد. كار اول يافتن پاسخي است كه با اضطراب مغاير باشد و مي توان آن را با محرك فراخوان اضطراب همايند كرد . اصل بازداري تقابلي مي گويد :«اگر بتوانيم كاري كنيم كه پاسخ بازدارندة اضطراب در حضور محركهاي اضطراب آور رخ دهد. اين پاسخ پيوند بين اين محركها واضطراب را ضعيف خواهد كرد. در اثر همايندي هاي كافي پاسخ بازدارندة اضطراب بامحرك فراخوان اضطراب ، بالاخره پاسخ جديد و سازگارانه تر ، جايگزين پاسخ اضطراب ناسازگارانه مي شود . به زبان ساده برخلاف مشكل عمل كنيد ، آن مشكل ناپديد خواهد شد گرچه پاسخ هاي متعددي مي توانند مانع از اضطراب شوند ، پاسخ هايي كه رفتار درمانگران معمولا بكار مي گيرند
رفتار درماني و تغيير و اصلاح رفتار
مفاهيم بنيادي نظيرية رفتار درماني4
مفهوم اضطراب و بيماري رواني7
ماهيت رواندرماني در رفتار درماني8
ارزيابي در رفتار درماني13
روشها و فنون برخاسته از شرطي سازي پاسخگر15
روشها و فنون برخاسته از شرطي سازي كنشگر
روشهاي افزايش رفتارهاي مطلوب موجود21
روشهاي ايجاد رفتارهاي تازه
روشهاي كاهش و حذف رفتارهاي نامطلوب
كارآيي رفتاردرماني براي اختلال هاي ويژه 30