موضوع : ناکامی در بدست آوردن امنیت
هورمونهاي قشر غدد فوق كليه ( Adreal Gland) مسئول اين واكنش فيزيولوژيك هستند. سليه، حيوانات متعدد را در آزمايشگاه در شرايط فشار رواني قرار داد. او دريافت كه وقتي آسيبهاي محيطي يا بدني اين حيوانات را تهديد ميكند، عملكرد غدد مترشحة دروني افزايش مييابد. بدين معني كه رنگ غدة فوق كليه از زرد به قهوهاي تغيير ميكند، حجيم ميشود، شروع به رهاسازي مواد ذخيرهاي خود يعني ( استروئيدها ) مينمايد، وقتي كه وضعيت استرسزا از ميان ميرود، ظاهراً غدة آدرنال به حالت عادي بازگشته و عملكردهاي عادي خود را آغاز ميكند. اما اين حالت موقتي است، زيرا چند هفته پس از آنكه حيوان بار ديگر در معرض استرس شديد و طولاني مدت قرار ميگيرد، غدة آدرنال مجدداً بزرگ شده، ذخيره استروئيد خود را از دست ميدهد و سرانجام حيوان به دليل اين تخليه ميميرد ( آزاد، 1379، به نقل از سادوك، حسن رفيعي و همكاران 1382 و ميلاني فر 1382 و ساراسون و ساراسون، به نقل از بهمن نجاريان و همكاران، 1382؛ كارلسون، به نقل از مهرداد پژهان، 1380؛ سادوك و سادوك، 2003؛ سليه و تاك وبر، 1977 ).
سليه استرس را واكنش غير اختصاصي بدن به هر گونه خواسته و نيازي ميدانست كه به وسيلة شرايط لذت بخش يا ناخوشايند ايجاد شده است.
سليه معتقد بود كه طبق تعريف مذكور، ضرورتي ندارد كه استرس هميشه ناخوشايند باشد، او استرس ناخوشايند را استرس ( رنج و عذاب Distress ) ناميد. پذيرش هر دو نوع استرس مستلزم تطابق است. ( سادوك و سادوك، به نقل از حسن رفيعي و همكاران، 1382؛ سادوك و سادوك، 2003).
استرس بنا به تعريف فوق، شامل هر چيز ميشود ( اعم از واقعي، نمادين يا تصوري) كه بقاي فرد را با خطر و تهديد مواجه ميكند. واكنش بدن به استرس به معناي ياد شده ـ شامل به راه انداختن مجموعهاي از پاسخها است كه تلاش ميكنند تا اثر عامل استرسزا را كاهش داده و تعادل بدن را به حالت اوليه باز گردانند.
دربارة پاسخ فيزيولوژيك به استرس حاد اطلاعات زيادي به دست آمده است. ولي آنچه كه دربارة پاسخ به استرس مزمن ميدانيم بسيار كم است.
بسياري از عوامل استرسزا در طول يك مدت زمان طولاني رخ ميدهند و يا عواقب دير پا و دراز مدتي دارند ( سادوك و سادوك، به نقل از حسن رفيعي و همكاران،1382؛ و سادوك و سادوك، 2003 ).
تأثير عوامل استرسزا بستگي به ظرفيت جسمي هر فرد، برداشتها و واكنش پذيري وي دارد ( كارلسون، به نقل ازمهرداد پژهان، 1380 ).
ناكامي در به دست آوردن امنيت
واكنشهاي فيزيولوژيك به استرس
واكنشهاي رواني يا سايكولوژيك به استرس
واكنشهاي فرد در برابر تغييرات محيطي
رفتارهاي فرد براي بدست آوردن احساس امنيت مجدد