موضوع : زندگینامه کمال الدین عبدالرزاق
توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده ی چاپ می باشد
نام ونسب كاشاني:
اهل كاشان است، نامش عبدالرزاق، كنيهاش ابوالفضل و ملقب به كمالالدين ميباشد، پدرش نيزبا لقب جمالالدين و كنيه ابوالغنائم مشهور است.
تاريخ زندگي جناب عبدالرزاق بخاطر همزماني و شباهتهاي اسمي با سه عالم برجسته ديگر- دونفر هم نام وديگري همشهري – دچار ابهامات و تناقضات زيادي گرديده است تا جائيكه از كنيه او گرفته تا محل زندگاني، نام پدر و آثار او را تحت الشعاع خود قرار مي دهد. اين سه كه به ترتيب عبارتند از:
1- كمال الدين عبدالرزاق مشهور به (ابن فوطي) (م723 هـ ق) تراجم نگار هم عصر كاشاني و صاحب <مجمع الآداب في معجم الالقاب> و تلخيصي ازآن بوده، پدرش احمد و شانزده سال پيشتر از كاشاني دار فاني را وداع گفته است.
2- كمال الدين عبدالرزاق سمرقندي (ت 816هـ ق م 887 هـ ق) مؤلف «مطلع سعدين و مجمع بحرين»، پدرش اسحاق،ملقب به جلال الدين ميباشد.( همچنانكه مي بينيم نزديك به يك قرن بعد از كاشاني مي زيسته است).
3- عزالدين محمود كاشاني (م735هـ ق) صاحب دو اثر مشهور «مصباح الهدايه و مفتاح الكفايه»- كه در اصل ترجمه وتلخيص از عوارف المعارف سهروردي است – و شرح عالمانه واديبانه تائيه ابن فارض مشهور به «كشف الوجوه الغر لمعاني نظم الدّر» ميباشد.
اين همعصر وهمشهري ملا عبدالرزاق – همچون او – در عرفان عملي و نظري تبحر داشته و دو اثر ماندگارش نشان از تضلع او در اين دو حوزه دارند.گروهي چون علامه امين عاملي و حاجي خليفه ،علامه مدرس تبريزي ، مرحوم آقا بزرگ تهراني - به اشتباه- ابوالغنائم را كنيه ملا عبدالرزاق بر شمرده اند در حاليكه مي دانيم- براساس آنچه تلميذ نامدارش قيصري در مقدمه شرح مخصوص خود ضبط كرده ابوالغنائم كنيه پدرش مي باشد.
علامه طهراني نام پدر او احمد و مدرس تبريزي اسحاق مي دانند و اين در حاليست كه اين دو بترتيب – نام پدر ابن فوطي و عبدالرزاق سمرقندي ميباشند.
در مورد زادگاه ايشان نيز با اينكه همه جا، نام «قاسي» «قاساني» و«كاشي» «كاشاني» «قاشاني» آمده است.اما حاجي خليفه در كشف الظنون هنگام معرفي «تأويلات القرآن الكريم» لفظ «سمرقندي» را بعد از «الكاشي» بكار ميبرد، تا جائيكه جناب آقاي بيدار فر در مقدمه وزين خود برشرح منازل السائرين – با توسل به كاربرد «القاساني»توسط قيصري و قول ياقوت حموي در معجم البلدان_ تمايل خود را به سمرقندي بودن ملا عبدالرزاق ابزار ميدارد. و اين در حاليست كه ابوالفداء در تقويم البلدان قاشان را به صورت قاسان را نيز مجاز دانسته و بغدادي نيز در مراصد الاصلاع، قاسان و قاشان –هر دو – را شهري در نزديكي اصفهان معرفي ميكند پس بايد گفت كه حاجي خليفه بين صاحب مطلع سعدين و ملا عبدالرزاق دچار خلط شده است. از طرفي مي دانيم كاشي مخفف كاشاني و قاشي نيز تلفظ ديگري از قاشاني در زبان عامه است پس نام كاملش – همچنانكه قيصري(ره) در مقدمه شرح فصوص الحكم آورده – عبارتست از: <كمال الدين ابوالفضل عبدالرزاق بن جمال الدين ابي الغنائم الكاشاني >
آغاز ، حيات وانجام كاشاني:
در هيچيك از تراجم مشهور نظري نسبت به تاريخ تولد ايشان به چشم نمي خورده لذا ما براي مشخص شدن دوران حيات و سال تولد تقريبي او به تحقيقي درباره تاريخ وفات ورويكردش به عرفان دست مي زنيم بايد گفت كه در مورد تاريخ وفات ايشان چهار نفر ارائه شده است.
1) حاجي خليفه در كشف الظنون تاريخ وفات كاشاني را سال (730 هـ ق) ميدانند كه همين نظر به اعيان الشيعه نيز راه يافته است.
2) صاحب روضات الجنات سال وفات را سال( 735هـ ق) ضبط نموده است و مدفنش را خانقاه زين الدين ماستري داخل شهر نطنز و در جوار مسجد جامع مي دانند.
3) سومين تاريخ ازآن صاحب مجمل التواريخ مي باشد ايشان سال وفات را سوم محرم سال 736 هـ.ق) ميدانند كه از دقت بيشتري نسبت به بقيه برخوردار است.
4)حاجي خليفه در كشف الظنون ذيل معرفي تأويلات القرآن الكريم سال وفات ايشان را 887 (هـ ق) ميدانند چرا كه اولاً اگر تاريخ نوشتن شرح منازل السائرين- همچنانكه در آخر يكي از نسخ آن آمده – سال(731 هـ ق)باشد بدون ترديد سال وفات ايشان سال (730 هـ ق) نميباشد. ثانياً حاجي خليفه- همچنانكه فراوان از او ديده شده – بين ملاعبدالرزاق و
سمرقندي، صاحب مطلع سعدين،خلط نموده و سال وفات ايشان را براي كاشاني آورده است.
نظر برجاي مانده قابل جمعند، چرا كه اگر تاريخ وفات ايشان را سوم محرم سال (736هـ ق) بدانيم، ميتوان گفت كه صاحب روضات الجنات اين سه روز را به حساب نياورده است پس صحيحترين تاريخ همان سوم محرم سال (736 هـ.ق)ميباشد.
حال اگر- براساس نامه كاشاني به علاءالدوله سمناني، رويكرد كاشاني به متصوفه در اوايل جواني او- بعد از بحث فضليات وشرعيات- و با مصاحبت مولانا نورالدين عبدالله نطنزي (م 699 هـ ق) و بعد- و همزمان با او –شمسالدين كيشي و اصيلالدين عبدالله (م 685 هـ ق) صورت گرفته باشد. در اين حالت جناب كاشاني سال بعد ازوفات شيخ اصيلالدين زيستهاند. واگر شروع مصاحبتش با متصوفه را بين 25 تا 35 سالگي ايشان بدانيم، مدت حيات اين عارف وارسته بين 75 تا 85 سال و سال تولد ايشان ، بين سالهاي (650هـ ق تا 660 هـ ق) بوده است. وصدق اين استدلال زماني آشكار ميگردد كه در هيچيك از كتاب تراجم عمر طولاني و غيرطبيعي براي اين بزرگمرد عرفان ثبت نشده است سوگمندانه بايد گفت كه حتي نسبت به مدت عمر كاشاني نيز اشتباهات فاحشي صورت گرفته است تا جائيكه برخي با ديدن نامي از <محمد بن مصلح المشتهر بالتبريزي > در مقدمه شرح فصوص كاشاني به اشتباه آنرا شمس تبريزي ( م 645هـ ق)دانسته و شرح فصوص كاشاني را به سفارش ايشان ميدانند. غافل از اينكه در اين صورت اگر هنگام نوشتن به شرح خصوص كاشاني 40 ساله باشد.
با توجه به اينكه فصوص در سال(632 هـ ق) نوشته شده ومحي الدين متوفي 638 (هـ ق) است- بايد عمري 130 تا 140 ساله براي او در نظر گرفت كه اشاره كرديم در كتب تراجم به چنين عمري اشاره نشده است. از طرفي مي دانيم كه كاشاني شرح خود را بعد از شرح
جندي و جندي نيز شرحش را بعد از وفات شيخ كبيرصدرالدين قونوي (م 673 هـ ق) نگاشته است. پس اين سخن كه كاشاني شرح خود را به سفارش شمس تبريزي نوشته،سخي بيپايه است و اگر به اين نكته نيز توجه كنيم كه شمس تبريزي نگاهي منتقدانه به عرفان محي الدين دارد اين بي پايگي روشنتر خواهد بود.
كاشاني و آموخته ها :
كاشاني نه تنها يك تاز عرفان و مجمع البحرين عرفان نظري وعملي است كه پيشتر جستجوگري پرتلاش در عرصه علوم ظاهري بوده است و آنگونه كه از مقدمه <اصطلاحات الصوفيه> و تنها مرجع ما -نامد كاشاني به شيخ علاء الدوله سمناني - بر مي آيد او قبل از ورود به عرفان از فضليات ( علم ادبي)
2- شرعيات (فقه و حديث و تفسير وعلوم مرتبط) گرفته تا 3- اصول فقه و 4- كلام و 5- معقولات ( منطق وعلوم طبيعي) و درآخر علوم الهي (فلسفه) را به گونه اي كاويده كه< استحضارآن به جائي رسيد كه بهتر از اين صورت نبندد» و اين خود نشانگر تضلع اين «عالم عامل» و <جامع ميان علوم ظاهري و باطني> در جمع وباطن ميان ظاهر دارد.در اينجا بايد نكته اي را خاطر نشان شويم و آن اينكه افرادي همچون كاشاني كه ابتدا ميدان دار عرصه علوم ظاهري، مناسب دنيوي بوده اند، پس از ورود به فراخناني عرفان همچون طايري رهيده از نفس آنچنان در بلنداي عرفان بال گسترانده كه كمتركسي ميتواند به افق آنان نزديك گردد دراين زمينه ميتوان از بزرگاني چون ابراهيم ادهم، سنائي غزنوي، ابن عربي، سيد حيدر املي وغيره نام برد.
مشايخ و همعصران او:
بايد گفت يگانه منبع شناخت مشايخ كاشاني- همچون ديگر ابعاد زندگي ايشان- نامه مختصر وبا ارزش ايشان به علاء الدوله سماني است ملا عبدالرزاق در آن نامه مشايخ خود را اينگونه برشمرده است.
1-نورالدين عبدالصمد نطنزي (م 699 هـ ق) مرشد اصلي ملاعبدالرزاق كه اگر ورود كاشاني به محضراورا بين سالهاي( 685-675 هـ ق) بدانيم، تقريباً به مدت 15 تا 25 سال از محضر ايشان بهره برده است و حتي بعد ازوفاتش < مرشدي كه دل بر او قرار گيرد نمييافت.>
ايشان از مريدان نجيب الدين علي بن بزغنش شيرازي(م 678 هـ ق) و همدوره سعيد الدين فرغاني است و به گفته كاشاني پدرش نيز از صوفيان بوده و نزد شيخ شهاب الدين سهروردي، صاحب عوارف المعارف آمد و شد مي كرده است.
بايد اين نكته را افزود كه ملا عبدالرزاق به دستور نورالدين نطنزي- و همزمان با مصاحبت او – در محضربزرگان ديگري كه در ذيل به آنها ميپردازيم – نيز حاضر مي شده و ازآنها بهره ميبرده است.
2- شمسالدين كيشي: از مريدان ضياءالدين ابوالحسن مسعود شيرازي (م 655 هـ ق) است كه او خود از شاگردان فخر رازي و ملازم شيخ نجم الدين كبري (م 618 هـ ق) است. در مقام كيشي همين بس كه كاشاني از قول شيخ نورالدين نطنزي ميآورد: < دراين عصر مثل او در طريقت كسي نيست.»
3- شيخ اصيل الدين عبدالله (م 685 هـ ق) او را «امامي فاضل بارع متورع » ناميده اند و نسب او به واسطه محمد بن حنفيه به حضرت علي(ع) ميپيوندند.
4- صدرالدين روزبهان: مشهور به «روزبهان ثاني» است. پدرش فخرالدين احمد كوچكترين فرزند شيخ روزبهان بقلي- صاحب شرح شطحيات و عبهر العاشقين ميباشد.
5- ظهيرالدين عبدالرحمن ابن شيخ نجيب الدين بزغش (م 716 هـ ق) : او نخستين شخصي است كه ترجمهاي از عوارف المعارف بدست داد.
6- ناصرالدين ابوحامد محمد ( م 705 هـ ق): او فرزند ضياء الدين ابوالحسن مسعود شيرازي است.
7- قطب الدين: فرزند ديگر ضياء الدين ابوالحسن مسعود شيرازي است.
8- نورالدين عبدالرحمن اسفرايني: يگانه شيخ كاشاني است كه به دقائق وحدت وجود راه نبرده و ميفرمايد «مرا حق تعالي علم تعبير وقايع و تأويل بوده اند بخشيده است و به مقامي برتر از آن نرسيده ام »
9- مولانا نورالدين ابرقوهي
همچنانكه مشاهده ميشود اكثر مشايخ كاشاني – بجز نورالدين اسفرايني – كه با او در بغداد ديدار داشته - غالباً ساكن در شيراز و اطراف آن بود پس نتيجه مي گيريم كه اكثر عمر كاشاني در شيراز و اطراف آن سپري شده است.
از همعصران كاشاني به سه شخصيت مرتبط با او بسنده ميكنيم كه عبارتند از :
1- عزالدين محمود كاشاني (م 735 هـ ق) همشهري عارف كاشاني كه همچون ملاعبدالرزاق در هر دوحوزه عرفان نظري و عملي تبحر داشته است هر چند كه ازلحاظ عمق مطالب به پاي ملاعبدالرزاق نمرسد- ايشان صاحب دو اثر برجسته <مصباح الهدايه و مفتاح الكفايه> و شرح تائيد كبري ابن فارض مشهور به «كشف الوجوه الغر لمعاني نظم الدّر» كه اين دومين اثر اشتباهاً به ملاعبدالرزاق نيز نسبت داده شده است.
2- علاء الدوله سمناني (726-659 هـ ق): اين شيخ قدرتمند با اينكه درتمام ايران واطراف آن معروف بوده با اين حال از ظرافتها ولطائف جمالي تصوف بي بهره بوده است تا جائيكه هماره به نقد سخنان ابن عربي ميپرداخت مي تواند تغيير موضع او نيست به ابن عربي به سبب مكاتبات – واحتمالاً همنشيني – با كاشاني صورت گرفته باشد. چرا كه در اواخر عمر از اعتراضات خود دست كشيده و ابن عربي را «مصاب» ميداند. ازآثار ايشان ميتوان به
«العروه لأهل الخلوة و الجلوة»، «مطلع النقط و مجمع اللفظ» ، «چهل مجلس» و «ما لا بدمنه في الدين»
3- «محمد بن مصطلح المشتهر با تبريزي» از اين همعصر كاشاني كه شرح فصوص كاشاني به سفارش اوست ، متأسفانه در كتب تراجم اثري بدست نيامد اما مسلماً ايشان فردي غير از شمس تبريزي (م645 هـ ق) مشهور است.
طريقه آشنايي كاشاني با مكتب ابن عربي
اينكه كاشاني چگونه واز طريق كداميك از اساتيدش با مكتب ابن عربي آشنا شده است به درستي مشخص نيست اما مي توان گفت كه- همچنانكه مرحوم علامه سيد جلال الدين آشتياني (ره) اشاره فرموده اند - « اساتيد او از اتباع ابن عربي نبوده اند.»
زيرا استفاده كاشاني از صدرالدين قونوي (م673 هـ ق) نه در آثار ونه در هيچيك از كتاب تراجم نيامده و از طرفي درك محضر فرغاني (م 700 يا 699 هـ ق) – نيز با اينكه غيرممكن نيست- اما بعيد به نظر مي رسد چرا كه فرغاني – همچنانكه و در مقدمه مشارق الدراري اشاره كرده – ابتدا شاگرد نجيب الدين علي بن بزغش (م 678 هـ ق) بوده و به خدمت قونوي (م 637 هـ ق) درآمده و با مكتب ابن عربي آشنا شده است. و با توجه به اينكه بعد از وفات قونوي در شيراز نبوده ، لذا كسب فيض كاشاني از او منتفي ميگردد. واز طرفي خود كاشاني نيز او را در شمار اساتيدش نياورده است.
از طرفي اگر نيك بنگريم استاد كاشاني، جندي (م691 هـ ق) نيز نخواهد بود چرا كه جندي پس از درگذشت قونوي سالها در بغداد و سينوپبه سر ميبرده است و اين در حاليست كه كاشاني تا زمان وفات نورالدين عبدالصمد – يعني سال 699 هـ ق - در شيراز به سر ميبرده است.
به نظر مي رسد كه كاشاني همچنانكه در نامهاش به علاءالدوله سمناني به آن اشاره كرد « .. ومن از آن در حيرت بودم تا فصوص اينجا رسيد چون من مطالعه كردم اين معني را باز يافتم»
خود با مطالعه فصوص به نكات و ظرائف آن دست يافته و سپس به واسطة رياضت آنرا شهود كرده است «تا آنكه چون خود به اين مقام نرسيده بودم هنوز دل قرار نمي گرفت تا بعد از وفات شيخ الاسلام مولانا و شيخنا نورالمله والدين عبدالصمد نظنزي مرشدي كه بر او دل قرار گيرد نمي يافت هفت ماه در صحرائي كه آباداني نبود در خلوت نشست و تقليل طعام بغايت كرد تا اين معني بگشود و برآن قرار گرفت و مطمئن شد «الحمد الله علي ذلك»
جايگاه كاشاني در تصرف :
اگر به پيشنيه تصوف قبل از كاشاني نگاه كنيم، مي بينيم كه قبل از او عرفان عملي و نظري با آثار بزرگاني چون خواجه عبدالله انصاري سهروردي، و محي الدين عربي وفارص و ديگران به اوج خود رسيده و توسط شاگردان آنان نيز به خوبي بسط يافته است. اما در اين ميان كمتر كسي چون كاشاني توفيق يافته، حلقه اتصال و مجمع البحرين اين دو حوزه گردد. كاشاني با شرح منازل السائرين از طرفي و شرح فصوص الحكم از طرف ديگر اين امر خطير را به انجام رساند و به راستي كه به چه خوبي از عهده برون آمد.
قبل از كاشاني بزرگاني چون قونوي،جندي، تلمساني وغيره بر فصوص الحكم شروحي چند نوشته بودند.اما اين شروح با وجود مزاياي فراوانشان در يك مشخصه مشترك بودند و آن اينكه هيچكدام توجهي به شرح غموض اين كتاب پررمز و راز براي مخاطبان تازه آشناي آن نداشته اند. اما كاشاني با احساس اين نقيصه به اين مهم دست زد و به پيرو او شاگرد نامدارش قيصري و جامي شرح رموز فصوص را به مهمترين صورت بيان نمودند [ميدانيم كه قيصري در شرح خود به كرات مطالب كاشاني را بيان كرده و يا آنرا بسط داده است] از طرف ديگر با اينكه بر منازل السائرين شروح متعددي همچون شرح سديد الدين عبدالمعطي، تلمساني وغيره نوشته اند اما شرح ملاعبدالرزاق –
با اينكه ازشرح تلمساني بهره ها برده – جايگاهي است نايافتني در ميان شروح منازل يافته است چنانكه عارف بزرگوار شيعي در وصف آن از عباراتي چون «أعظمهم»، «أجودهم تقريراً» و «أحسنهم تحقيقاً» استفاده مينمايد. از طرفي بجز گردهم آوردن دو حوزه عرفان علمي و نظري، كاشاني از نظر جامعيت آثار نيز حتي در ميان بزرگاني چون قونوي، جندي، تلمساني، فرغاني و غيره بي نظير است چرا كه <اصطلاحات الصوفية> ايشان كه بالغ بر 760 اصطلاح مي باشد- واگر لطائف الاغلام را از او بدانيم كه داراي بالغ بر 1560 اصطلاح ميباشد- درحاليكه تمامي اصطلاحات گرد آمده در كتبي چون <رساله قشيريه> (47 اصطلاح) ،< كشف المحجوب> (85 اصطلاح)، اصطلاحات الصوفيه آمده در فتوحات مكيه (164) اصطلاح و كتاب اصطلاحات الصوفيه شيخ اكبر (251 اصطلاح) ميباشد. كه مجموع آنها حتي برابر با اصطلاحات الصوفيه كاشاني نيست. پس اودر اين ميدان حتي گوي سبقت را از شيخ اكبر نيز ربوده است.
از طرفي ايشان داراي تأويل عرفاني «تأويلات القرآن الكريم» باشد كه بصورت مزجي از اول تا آخر قرآن را در برگرفته است. در حاليكه در ميان اتباع ابن عربي فقط قونوي است كه با تأويل اعجاز البيان خود سوره حمد را به تأويل درآوردهاند پس دراين زمينه نيز جناب ملاعبدالرزاق يكه تاز عرصه تأويل عرفاني است.
فهرست مطالبكمالالدين عبدالرزاق
نام ونسب كاشاني: 1
آغاز ، حيات وانجام كاشاني: 3
كاشاني و آموخته ها : 5
مشايخ و همعصران او: 5
طريقه آشنايي كاشاني با مكتب ابن عربي 8
جايگاه كاشاني در تصرف : 9
كاشاني از منظرديگران 11
عقيده و مذهب كاشاني 11
مقدمات بحث : 12
تشيع كاشاني از منظر كاشاني 12
حضرت امير(ع) واهل بيت در تأويلات 13
حضرت امير 15
رفع شبهات: 19
نقد حديث اول : 20
نقد حديث دوم 22
حضرت مهدي (عج) 23
آراء و عقايد كاشاني 27
بحث جبر و اختيار 27
رجعت 28
شفاعت 29
عصمت 30
عينيت صفات بالذات 30
آثار كاشاني 32
الف: كتب 32
رسائل فارسي 34
رسائل عربي 35
ديوان كاشاني 36
دلايل انتساب تأويلات به كاشاني 36
مقدمه اي در تفسير وتأويل 41
در لغت تفسير: 42
تفسير در اصطلاح: 43
تأويل در لغت: 45
تأويل در اصطلاح 46
تاريخچه اي گذرا بر تأويل و گروههاي تأويل: 48
تأويل عرفاني و وجوه تمايز آن ازديگر تأويلات 48
انواع تأويل عرفاني (تفسير عرفاني): 50
تأويل نامه هاي 51
اصطلاحات موجود در مورد نگاشتههاي عرفا پيرامون قرآن: 52
الف :اصطلاحات مشترك دوجزوه تفسير وتأويل: 52
ب :اصطلاحات مخصوص به حوزه تأويل عرفاني : 53
تأويل عرفاني: 53
مباني تأويل عرفاني 54
مباني تأويل از منظرحديث 55
مباني اختصاصي تأويل عرفاني 56
مبناي زبان شناختي تأويل 57
مباني نظري تأويل عرفاني: 58
مباني عملي تأويل عرفاني 59
مباني تأويل عرفاني از ديدگاه ملا عبدالرزاق 61
ملاكهاي تأويل عرفاني از ديدگاه كاشاني: 64
معرفي اجمالي كتاب <تأويلات القرآن الكريم> 65