موضوع : تصمیم گیری
توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد
«تصميمگيري»
مقدمه:
در جهان پيچيده، افراد مجبورند از عهده مسائلي برآيند كه فراتر از منابع تحت اختيار آنها است. در چنين شرايطي چيزي كه به آن نياز دارند، شيوه پيچيده تفكر نيست، بلكه چارچوبي است كه آنها را قادر ميسازد به مسائل پيچيده به شيوهاي ساده بيانديشند. پيچيدگي شرايط محيطي و تعدد و تنوع عوامل تأثيرگذار داخلي و خارجي در حوزههاي تصميمگيري، شرايطي بغرنج و توأم با عدم اطمينان فراهم آورده است كه تصميم گيرنده را با ريسك و ترس از اتخاذ تصميم نادرست مواجه ميسازد.
تصيممسازي تحت شرايط ريسك و عدم اطمينان، يكي از مهمترين وظائف مدير است ولي اغلب در مواقع تصميمسازي با كمبود اطلاعات و زمان مواجه هست، تصميماتي كه مديران ميگيرند ميتواند موجب رشد، رونق يا ورشكستگي شركت شود. معمولاً تصميم بايد در شرايطي گرفته شود كه عوامل پيوسته در حال تغييرند، اطلاعات چندان روشن نيست و ديدگاهها متناقض هستند مديران بايد پيوسته در صدد راههاي تازه برآيند و چارهاي بينديشند. در بعضي مواقع تأخير در تصميمگيري خطر بيشتري از ريسك اوليه دارد.
صاحب نظران تصميمگيري را قلب مديريت تلقي ميكنند و معتقدند كه تمام كاركردهاي مديريت را ميتوان برحسب فراگرد تصميمگيري تشريح نمود. تخصيص منابع، شبكه ارتباطي، روابط رسمي و غيررسمي و تحقق هدفهاي سازمان به وسيله مكانيزمهاي تصميمگيري كنترل ميشوند. از اين رو، تصميمگيري به منزله كليد فهم پيچيدگيهاي سازمان و عملكردهاي مديريت است. در مديريت اساس اقدامات و شكلگيري فعل و انفعالات تصميمات است و به تعبيري همه اقدامات آميخته با تصميمگيري است. مديريت جوهرهاش تصميمگيري است و جوهره تصميمگيري اراده انساني است. تصميمات در طول خطمشي و مبتني بر آن هستند و هر تصميمي بايد بوسيله خطمشي حمايت شود و اگر حمايت نشود آن تصميم ناقص خطمشي است يا آن را بر نگرفته است.
مفهوم تصميمگيري و اهميت آن:
تصميم عبارت است از قضاوت يا انتخاب ميان دو يا چند راه حل مختلف كه به اشكال نامحدود و در شرايط مختلف انجام ميگيرد. تصميمسازي فرآيند تشخيص مسائل و فرصتها و حل آنها ميباشد بطوريكه از طريق آن فرآيند ايجاد دو بررسي گزينهها و انتخاب صورت ميپذيرد. بنابراين ميتوان ميگفت كه تصميمسازي فرآيندي است آگاهانه و مبتني بر خلاقيت و هوش انساني كه به مدد دانش و تجربه و بصيرت محقق ميشود. ذهن انسان ميتواند به هر چيزي كه برايش قابل درك باشد و آنرا باور داشته باشد دست يابد.
تصميمگيري شامل دو مرحله اصلي است مرحله شناسايي مسئله و مرحله حل مسائل، به طوري كه سازمان در هر زمان درصدد اجراي دو مرحله بمنظور ارائه راهحلهاي مختلف ميباشد. تصميمات تحت تأثير عوامل متعددي قرار دارد عمدهترين آنها عبارتند: موضوع تصميم، زمان و پيچيدگي متغيرها، طراحي و ساختار سازمان، پيچيدگي محيطي، تعدد و تنوع عوامل تأثيرگذار داخلي و خارجي و ميزان اطلاعات، ضمناً تصميمگيري ميتواند توسط كارشناسان، مديران، و تيمها اتخاذ شوند.
محيطي كه امروزه مديران بايد در آن به تصميمگيري بپردازند به دلايل متعددي سخت و دشوار شده است كه از جمله اصليترين عوامل مؤثر در آن: تعدد عوامل تأثيرگذار در فضاي تصميمگيري، تنوع گزينهها و راهكارهاي در دسترس، افزايش ريسك و يا هزينه اتخاذ تصميمات نادرست، تخصصي شدن موضوعات، زمان اتخاذ تصميم و پيشبيني عواقب تصميم ميباشند. براي گرفتن تصميمات مهم، اطلاعات بايد در سطح سازمان موجود باشد نه فقط در حد يك نفر، ضمن اينكه با دادههاي متناسب و كافي و صحيح ميتوان تصميمگيري صحيحتر نيز اتخاذ نمود. هر تصميمي با يك ايده آغاز ميشود و چون توانايي در خلق ايدههاي ناب محدود است پس تصميمگيري نيز ميتواند توأم با خلاقيت باشد.
بين كيفيت تصميم و زمان رابطه مستقيمي وجود دارد بطوريكه هر چقدر زمان بيشتر در اختيار تصميمگيرندگان قرار گيرد كيفيت تصميم نيز افزايش مييابد البته همانگونه در نمودار (1) ملاحظه ميگردد در موارديكه زمان كمجهت انتخاب راهكارهايي وجود دارد معمولاً تصميم بصورت فردي اتخاذ ميگردد و به تبع آن كيفيت آن نيز پايين ميباشد. و هر چه از افكار و اطلاعات ديگران بيشتر استفاده گردد بلحاظ برخوردار شدن از اطلاعات جمعي، كيفيت نيز افزايش مييابد.
انسان در هر لحظه از زندگي شخصي و شغلي خود در حال تصميمگيري است. گاهي اوقات اين كار چنان عادي و روزمره ميشود كه فرآيند تصميمگيري به شكل ناخودآگاه انجام ميگيرد و گاه قضاوت و اخذ تصميم نهايي در مورد يك موضوع چنان دشوار مينمايد كه ساعتها و حتي روزها فكر و ذهن ما را درگير ميكند. آنچه مسلم است، تصميمگيري درست مستلزم داشتن اطلاعات درست است اما راه به دست آوردن اطلاعات درست كدام است؟ چه اطلاعاتي براي تصميمگيري لازم است و چگونه ميتوان از طريق مشاركت تصميم بهتر و دقيقتر اخذ نمود و … اينها مواردي است كه فرد به هنگام اخذ تصميمات در امور شخصي و حرفهاي خود به دقت بايد در مورد آنها فكر كند.
منابع و فرصتها محدودند و شايسته نيست كه با اخذ تصميمات نادرست آنها را به هدر دهيم. كليه افراد شاغل در سازمانها و بويژه مديران بايد همواره اين محدوديت را مدنظر داشته باشند و از طريق آشنا شدن با فرآيند تصميمگيري و كسب مهارت در اجراي مراحل مختلف آن، تا آنجا كه ممكن است ضريب خط را در تصميمات خود كاهش دهند. نبايد فراموش كرد كه گاهي اوقات مسند تصميمگيري به نوعي مسند قضاوت تبديل ميشود و قضاوت كاري بس دشوار و پر مسئوليت ميباشد.
خط و مشي بيانگر بينش است و اتخاذ تصميم فرآيندي كنشي و واكنشي بر پايه خط مشي، تصميم در راستا و در طول خط مشي ترسيم شده اتخاذ ميشوند. در درجهبندي تصميمگيريها چنانچه خطمشي گذاري مفهوم تصميمگيري بنياني يا اوليه را داشته باشد اتخاذ تصميمات جاري كه در راستاي آن انجام ميگيرد از جمله جايگاه و رتبه، تصميمگيري ثانويه تلقي ميگردد. رابطه بين تصميمات اوليه و ثانويه رابطه تأييد و حمايت متقابل است. به اين معنا كه تصميمگيري بايد پشتيبان خطمشي و برعكس خطمشي بايد تأييدكننده تصميم باشد. ارزيابي هر تصميم اوليه و ثانويه نيز به منظور اطمينان از همين امر صورت ميپذيرد، زيرا خط مشيگذاري زياد قابل تكرار نيست.
عوامل اصلي تصميمگيري:
عوامل اصلي در تصميمگيري عبارتند از:
1- تشخيص مسأله
2- تشخيص راهحلهاي مربوطه
3- تشخيص و انتخاب بهترين راه حل
ويژگي مشترك در عوامل سهگانه تصميمگيري همان شناخت و تشخيص است كه ريشه در معرفت و سطح آگاهي تصميم گيرنده در شرايط و تسلط او بر مسائل دارد. در تشخيص مسأله بايد هدف روشني را تعقيب نموده، از نيازهاي واقعي سازمان آگاه شد. جهت تشخيص راهحلها ميبايست مفهوم روشني از فعل و انفعالاتي كه در آينده انجام خواهد شد داشته باشيم و آنگاه از ميان راه حلهاي موجود بهترين راهحل را متناسب با امكانات انتخاب نمائيم.
احاطه انسان بر متغيرها عامل تفكيك آنها از لحاظ كنترلپذيري يا عدم كنترلپذيري است. در مرحلهاي ممكن است وضعيت متغيرها از نظر قابل كنترل يا غيرقابل كنترل بودن تغيير كند و اين در صورتي است كه ميزان تسلط و احاطه انسان بر موضوع تغيير نمايد. بنابراين ممكن است متغيري براساس ميزان توانمندي و احاطه، براي يك سازمان قابل كنترل و براي سازمان ديگر غيرقابل كنترل باشد.
متغيرها از لحاظ زماني در دو مرحله زماني جداگانه بر تصميمات تأثير ميگذارند:
1- در موقعيت انجام مطالعات و جمعآوري اطلاعات كه تأثير متقابل قبل از اتخاذ تصميم است و متغير در نوع تصميم دخالت دارد.
2- دخالت متغيرها به شكل حمايت و تقويت يا تزاحم كه تصميم اتخاذ شده را تحت تأثير قرار ميدهد.
تقسيمبندي ديگر از متغير به صورت قابل پيشبيني و غيرقابل پيشبيني تقسيم ميشوند. هر متغير قابل كنترل يا غيرقابل كنترل ممكن است قابل پيشبيني باشد يا غيرقابل پيشبيني. متغيرهاي قابل كنترل معمولاً جزء عوامل داخلي و دروني سازمان محسوب ميشوند و متغيرهاي غيرقابل پيشبيني بيشتر جزء عوامل محيطي هستند كه سازمان در آن قرار دارد.
متغيرهاي قابل كنترل:
متغيرهاي قابل كنترل بيشتر بر عواملي دلالت دارند كه مستقيم ميتواند بر آنها اشراف داشته باشد از جمله:
1- ظرفيت (انساني، مكاني، تكنولوژي). در طراحي ظرفيت تصميمگيرنده ظرفيت هر يك از عوامل انساني، مكاني و تكنولوژي را پيشبيني و كنترل ميكند.
2- تنظيم نسبت عوامل مالي و پشتيباني و توليدي و خدمات. از آنجا كه تصميمگيرندگان فرآيند و خدمات را براساس طرحهاي مربوط قبلاً بررسي و پيشبيني ميكنند قابليت كنترل آنها در سيستم وجود دارد.
3- ساختار سازمان به دليل احاطه مديريت بر سيستم، طراحي ساختار و هر گونه تغيير در آن قابل كنترل است.
4- تغيير در برنامه متأثر از دگرگوني در نحوه هدايت سازمان و برعكس. جايگزيني برنامهها و تغيير در اجزاي هر برنامه تحت كنترل تصميم گيرنده است. نحوه هدايت عمليات سيستم براساس تغييرات برنامه نيز قابليت كنترل دارد.
5- فرآيند اجرايي. عمدتاً هر يك از منابع انساني بلحاظ توانائيهاي خاص در انجام وظائفشان، جايگاه خاصي را در فرآيند دارند. مجموعه توانائيهاي كاركنان كه مبناي كاركرد آنها است، عوامل دروني و جوهره اصلي فرآيند اجرايي در سيستم است. تغيير و دگرگوني در هر بخش از فرآيند عملاً متأثر از اين توانائيها و قابل سنجش، هدايت و كنترل توسط تصميم گيرنده است.
متغيرهاي غيرقابل كنترل:
متغيرهاي غيرقابل كنترل از نظارت دروني سيستم خارج بوده، حالت فراسيستمي دارد و توجه به آنها و نيز انجام برآوردهاي احتمالي براي منبع تصميمگيرنده بيش از متغيرهاي قابل كنترل لازم است. برخي از متغيرهاي غيرقابل كنترل عبارتند از:
1- متغيرهاي طبيعي. اين متغيرها ناشي از تحولات و دگرگونيهاي طبيعي و زيستمحيطي است.
2- عوامل رواني و اجتماعي. متغيرهاي قابل پيشبيني يا غيرقابل پيشبينياند كه در هر صورت سازمان بر آنها كنترلي ندارد دگرگونيهاي بافت جمعيتي و گرايشهاي مختلف كه بوجودآورنده روابط اجتماعي و جو رواني خاصي در جامعه است جزء متغيرهاي مؤثر بر سيستم محسوب ميشود و سيستم بايد با در نظر گرفتن شرايط ذكر شده، عكسالعملهاي مؤثر در قبال آنها را براي تداوم بقاي خود تدبير نمايد.
3- جريان فراگير علمي و فنآورانه احاطه كننده سازماني. افزايش دامنه علوم و فنآوري به دور از كنترل سيستم و مستقل از تأثيرات جزئي آن است. گسترش بيوقفه تحقيقات، زمينه به كارگيري فنون جديد را در اجراي فرآيندهاي گوناگون فراهم ميسازد. بنابراين تصميمگيرندگان، تأثير علوم و روشهاي علمي جديد در غالب فنآوري را هر چند كه قابل پيشبيني نيز باشد، دور از كنترل خود ميدانند.
4- متغيرها فرهنگي و سياسي. گرايشهاي سياسي در محيط، قوانين جديد و طرحريزيهاي كلان اجتماعي، تغيير در روش حكومت، انقلاب و غيره همگي از متغيرهايي هستند كه تصميمگيري در سيستم متأثر از آنها بوده، در آن شرايط، احتمال تغيير در تصميمات براي بقاي سيستم وجود خواهد داشت.
5- متغيرهاي كلان اقتصادي. اين متغيرها از جمله عواملي هستند كه بر خرده سيستمها و تصميمگيرندگان آنان تأثير ميگذارند. بطور كلي شناخت مباني و بنيانهاي اقتصادي كه همه ابعاد جامعه و از جمله خرده سيستمها را مستقيماً تحت تأثير قرار ميدهند، در هر مرحله از تصميمگيري براي تصميمگيرندگان ضروري است.
تمام متغيرهاي قابل كنترل و غيرقابل كنترل اعم از قابل پيشبيني و غيرقابل پيشبيني ممكن است بصورت تصادفي جابهجا شوند يعني متغير يا متغيرهايي كه به نظر قابل پيشبيني و كنترل بودند، تصادفاً تغيير ويژگي داده به نوع ديگر تبديل ميگردند.
بررسي انتظارات:
هدفگذاري خود مفهوم تصميمگيري و خطمشيگذاري را دربر دارد يعني حركت به هم پيوستهاي است و آنچه تمركز بر آن است، خطمشي تعيين شده اوليه است بنابراين خود هدفگذاري هم طي فرآيند اتخاذ تصميم صورت ميگيرد و اين دو فرآيند به هم پيوسته و دوطرفه است. در اين فرآيند دو طرفه عامل انتظارات دخالت دارد. انتظار از خطمشي اصلي، تحقق اهداف است و به موجب انتظارات، خطمشي بايد اهداف را تأمين كند. اين موضوع در مورد تصميم هم صادق است.
انتظار بر دو نوع است: عقلائي و احساسي. در انتظارات عقلائي، مديريت توان و امكان تحقق هدف را در خود و سازمان جستجو مينمايد و فرآيندهايي را كه در نيل به هدف نقش دارد بررسي ميكند. اما در انتظارات احساسي امكان تحقق هدف براساس مطالعات علمي نيست.
فهرست مطالبمقدمه: 1
مفهوم تصميمگيري و اهميت آن: 2
عوامل اصلي تصميمگيري: 5
متغيرهاي قابل كنترل: 6
متغيرهاي غيرقابل كنترل: 7
بررسي انتظارات: 9
شناسايي گروهها در خطمشيگذاري: 11
ابزارها و روشهاي تصميمساز وتصميمگيري: 14
پيشبيني: 15
آناليز تصميم: 15
فرآيند تحليل سلسله مراتبي (AHP): 16
اصول تجزيه و تحليل تصميمات 18
مدلهاي تصميمگيري 18
دستهبندي درور 18
مدل تصميمگيري مشاركتي 22
مدل تأثير وافر 23
مدل تصميمگيري برنامهريزي شده 23
تصميم گيري مدل اجتماعي 27
مدل تصميم گيري براساس تمركز بر بازده 28
رويكردهاي تصميم گيري 30
برآورد زمان عمليات اجرايي در تصميم گيري 34
لزوم توجه به عامل احتمال در تصميم گيري 37
تجزيه و تحليل تصميمات (آزمون و ارزشيابي) 40
فرايند تصميم گيري 42
لزوم شناخت مسأله 42
مراحل شناخت مساله تا اطمينان نسبي 45
انواع شناخت 46
مراحل تجزيه و تحليل تصميم 49
انواع تصميمگيري 51
موانع تصميمگيري 54
نتيجهگيري: 55
مراحل فرآيند تصميمگيري: 56