موضوع : فقر از دیدگاه نظام اجتماعی در اسلام
توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد
چكيده
بررسی پديده فقر، شناخت علل پيدايش و راه های مبارزه با آن، همواره موضوع مورد توجه مكتب های مختلف بوده. اسلام نيز بر ريشه كن كردن اين پديده شوم تأكيد دارد.
اقسام فقر شامل؛ فقر جسمي، فرهنگي، روحی و مالی است كه پيامدهای مخرب اقتصادي، اجتماعی و سياسی به همراه دارد. نويسنده اين كتاب با برشمردن عوامل پيدايش فقر، معتقد است كه گاه اين مشكل ناخواسته تحميل مي شود و گاه افراد خود در ايجاد آن مؤثراند؛ مانند دانشمندان و رهبران دينی كه برای رسيدن به اهداف متعالي، زندگی فقيرانه انتخاب مي كنند.
اما عده ای ديگر، به جهت وجود ضعف هايی در انديشه يا عمل خود به فقر مبتلا مي شوند. تنبلي، بي برنامگي، داشتن تفكر غلط درباره دنيا و آخرت و قضا و قدر؛ بخشی از اين ضعف ها است.
بي شك رفع زمينه های پيدايش اين پديده، بهترين راه پيشگيری و درمان آن است. اين كتاب در ادامه با بررسی علل فقر مسلمانان، برداشت های انحرافی از مفاهيم مذهبی را سبب عقب ماندگی آنان معرفی مي كند.
فقر در اسلام :
اگر ما كمي در روايات بررسي و تتبع نماييم برايمان منكشف خواهد شد كه در اسلام تعاريف متعددي از فقر ارائه شده كه برخي از آنها را بيان ميكنيم.
1 - افتقار الي الله
اين موضوع در عقايد هر مسلماني هست و طيف وسيعي از آيات و روايات معاضد و مؤيد اين اعتقاد است. همچنين بخش عمدهاي از ادله محكم و متقن فلسفي بر اين مطلب اذعان دارد.
افتقار الي الله يعني تمام موجودات غير از خداوند فقر ذاتي و نياز تام به حضرت ربوبيت دارند. و اين افتقار از بدو وجود غايت هستي ادامه دارد و هرگز اين افتقار پايان ندارد. اين مسئله از محكمات علم فلسفه اسلامي هست.
2 - فقر دين و علم و معرفت
اين فقر نوع ديگري از فقر است كه در اسلام به آن اشاره شده. رواياتي در اين زمينه هست كه به اختصار دو مورد از آنها را ميآوريم:
امام صادق عليه السلام فرمودند كه فقر مرگ سرخ است. راوي ميگويد به امام گفتم منظورتان فقر از درهم و دينار است؟ امام فرمودند: نه بلكه فقر از دين است.
حضرت علی(ع) فرمودهاند نزديك است كه فقر كفر باشد كه امام صادق اين گونه تفسير كردند كه منظور از فقر، فقر علم و معرفت ميباشد.
همانطور كه مستحضر هستيد در اين دو روايت فقر به معناي نداشتن علم معرفت معرفي شد كه اين حالت در اسلام بسيار مذموم شمرده ميشود. بدون شك اين فقر بسيار مذمومتر از فقر اقتصادي است. و در نظر هر مسلماني اين فقر ضد ارزش تلقي ميشود.
3 - فقر مالي و اقتصادي
اين فقر در اسلام به طرق متفاوت ياد شده گروهي از روايات آن را مذموم شمردهاند و گروهي آن را مدح و آن را فضليت برشمردهاند. بهتر است از هر دو مورد رواياتي را بياوريم و كمي در اطراف آن تحقيقي داشته باشيم.
الف ـ رواياتي كه فقر را مذموم ميشمارند:
حضرت علی(ع) در تفسير آيه شريفه «و نبلوكم بالشَّر و الخير فتنه» فرمودند: خير، سلامتي و غني و بينيازي است و شر، درد و فقر است. (بحارالأنوار ج 5، ص213(
كه اين روايت «فقر» را «شر» معرفي مينمايد.
هر كس صبح را شروع كند و روز را به پايان رساند در حالي كه بيشترين همّاش دنيا باشد خداوند فقر را جلوي چشمانش قرار ميدهد.» (الكافي ج 2، ص 319)
اين روايت بيانگر اين است كه خداوند براي عقوبت عمل بنده، فقر را براي او فراهم ميسازد.
پناه ميبرم به تو اي خدا از فقر» (الكافي ج 2، ص 525)
امام باقر عليه السلام فرموند: «كار نيك و صدقه فقر را از بين ميبرد.» (الكافي ج 4، ص 2)
اين روايت پاداش كار نيك و صدقه را از بين بردن فقر ميداند.
و اما گروهي از روايات كه فقر را فضيلت برشمردهاند:
خداوند به حضرت موسي فرمود: اي موسي زماني كه ديدي فقر جلوي توست و رو به سوي تو نموده پس بگو مرحبا به شعار صالحين و زماني كه ديدي غني و ثروتمندي در پس روي توست پس بگو كه اين گناهي است كه عقوبش به تعجيل افتاده.
)الكافي 2 263 باب فضل فقراء المسلمين ..... ص 0)
خداوند فرمود گروهي از بندگانم هستند كه به صلاح واداشته نميشوند مگر توسط فقر كه اگر من فقر را از آنان برگردانم و او را به حالت ديگري برگردانم هر آينه او هلاك ميشود.
رسول خدا به علی(ع) فرمود: اي علي همانا فقر به محبان تو شتابانتر است از سيل به وسط شهر.يا مضمون روايت امام صادق كه فرمودند: مؤمن فقیر چهل سال زودتر از مؤمن غني به بهشت ميرود.
يا روايت كه امام صادق عليهالسلام فرمودند: خداوند روز قيامت پوزش خواه به مؤمنان فقیر توجه ميكند و ميفرمايد: به عزت و جلالم كه شما را در دنيا به واسطه خواري شما نزد خود فقير نساختم. امروز رفتار مرا با خود ميبينيد هر كس در دنيا به شما نيكي كرده دستش را بگيريد و به بهشتش ببريد.
مسئله عدالت با وجود اينكه يك مسئله اجتماعي، سياسي و اقتصادي است، ولي از نظر مكتب شيعه آنقدر مهم است كه در كنار پنج اصل اعتقادي يعني توحيد، نبوت، معاد، عدل و امامت قرار گرفته است. به همين دليل عدالت بايد يك مسئله فراگيري باشد و نميتوان عدالت را فقط اختصاص به يك بعد از زندگي اجتماعي مردم تلقي كرد. اينكه در كنار اصول اعتقادي مسلمانها قرار گرفته، مانند همه اصول اعتقادي بايد فراگير باشد.
عدالت آنقدر مهم و فراگير است كه در اعتقاد شيعه، عدالت از خداوند شروع ميشود، در نظر شيعه رأس حكومت بايد عادل باشد، امام بايد عادل باشد، مرجعتقليد و قاضي بايد عادل باشند. هيچ كسي نيست كه در حكومت قرار بگيرد و از عدالت برخوردار نباشد، اگر عادل نباشد مشروعيتش را از دست ميدهد. پس در حقيقت اركان جامعه به عدالت بستگي دارد. عدالت فراگير شامل در دو بعد بسيار مهم است. اول عدالت سياسي و دوم عدالت اقتصادي. در ادبيات ما وقتي صحبت از عدالت اجتماعي ميشود، عموماً سراغ مقابله با فقر يا سراغ عدالت اقتصادي ميروند، در حالي كه عدالت سياسي مقدم بر عدالت اقتصادي است. اگر عدالت سياسي نباشد، عدالت اقتصادي بوجود نميآيد و اگر ايجاد شود خود به خود از بين خواهد رفت. اولين انحرافي كه در صدر اسلام شروع شده است، انحراف از عدالت اقتصادي نبوده، بلكه انحراف عدالت سياسي بوده است. خليفه دوم فردي بسيار زاهد بود. زهد او به حدي بوده كه در كتب تشيع هم ذكر شده است. او مشكل عدالت اقتصادي نداشت، مشكل او عدالت سياسي بوده است. پس اولين انحراف كه شروع ميشود، عدالت سياسي است و دومين انحراف كه در دوران عثمان اتفاق افتاد، عدالت اقتصادي ميباشد. يعني عدالت اقتصادي با يك فاصله زماني از عدالت سياسي به انحراف كشيده ميشود.
فهم عدالت سياسي ساده و شفاف است. عدالت سياسي يعني اينكه هر كسي در جاي خودش باشد. آنهايي كه كوچكند بزرگ نشوند و آنهايي كه بزرگند كوچك نشوند. اينكه اميرالمومنين فرمود من همه را غربال ميكنم! آنهايي كه پايين رفتهاند، بالا بيايند و آنهايي كه بالا هستند پايين بروند؛ يعني من از عدالت سياسي شروع ميكنم و ايشان از عدالت سياسي شروع كردند و بعد به زدودن فقر اقتصادي پرداختند. حضرت اميرالمومنين در سال چهارم حكومت خويش، خطاب به جمع فرمودند؛ آيا فقيري در حكومت من ميبينيد؟ همه اعلام ميكنند كه ما فقيري سراغ نداريم.
اگر كسي توانايي و شايستگي كسب جايگاه مديريتي را نداشته باشد و بخواهد عدالت اقتصادي را برقرار كند، شدني نيست. دليلش اين است كـه در اينجا عدالت سياسي مراعات نشده است. البته اگـر عـدالت سياسي باشد ولي تلاشي براي استقرار عدالت اقتصادي نشود، اين هم به معناي تحقق عدالت نيست.
يكي از ويژگيهاي عدالت فراگير اين است كه عدالت سياسي و اقتصادي توأمان در يك جامعه مستقر باشد. هم عدالت سياسي و هم عدالت اقتصادي بايد با هم توأم باشند.
تقدم عدالت سياسي به معني كم اهميت بودن عدالت اقتصادي نيست، عدالت اقتصادي در ادبيات ما بد تفسير شده است. در كشور ما عدالت اقتصادي را عمدتاً در توزيع ميدانند. يعني مقابله كردن با فقر. اگر عدالت اقتصادي صرفاً مقابله با فقر باشد يك گداخانه بزرگي درست ميشود كه اين خلاف اسلام است و با روح اسلام سازگاري ندارد.
حضرت امام ميفرمايد؛ شايد يكي از دلايل توجه به قرضالحسنه اين است كه اسلام با گداپروري مخالف است. اگر قرضي ميگيريد بايد آن را برگردانيد. يعني بايد كار كرد، توليد كرد تا بتوان قرض را پرداخت. پس عدالت اقتصادي تنها يك جنبه توزيعي ندارد، بلكه در توليد هم است يعني دادن فرصتهاي برابر به همه. امروز كساني در شهرهاي كوچك و روستاها هستند و عليرغم استعداد فوق العادهاي كه دارند و ميتوانند توليد كنند؛ فرصتي براي ظهور و بروز در توليد و سرمايهگذاري پيدا نميكنند و لذا يك محروميت تاريخي را در روستاها شاهد هستيم. اين وضع حتي در شهرها هم قابل مشاهده است. ميزان برخورداري يك شهروند تهراني از خدمات شهري 200 هزار تومان، يك اصفهاني 50 هزار تومان و كسي كه در اراك زندگي ميكند 20 هزار تومان است. حالا شما ميتوانيد شهرها و روستاهاي خودتان را محاسبه كنيد و اين مقايسه را به دست بياوريد. ميزان برخورداري شهرها از خدمات باعث مهاجرت از روستا به شهرها ميشود. يعني آنجاهايي كه رفاه بيشتر است، ولو شغل هم نباشد. افراد در تهران احساس رفاه بيشتري ميكنند. پس عدالت اقتصادي، هم در عدالت توليدي است و هم در عدالت توزيعي. عدالت توليدي يعني دادن فرصتهاي برابر به كساني كه استعداد توليد دارند. چه آن كسي كه در شهر است و چه آن كسي كه در روستا زندگي ميكند. و عدالت توزيعي يعني بايد از صاحبان درآمدها و ثروتمندان بگيرند و به كساني كه قدرت كار، درآمد و توليد ندارند بدهند و فقر را از آنها دور كنند.
بنابراين ما با يك عدالت فراگير در اسلام روبرو هستيم. اولاً عدالت سياسي مقدم بر عدالت اقتصادي است. ثانياً عدالت اقتصادي تنها مقابله با فقر نيست.
اگر عدالت سياسي نباشد شايستگان از حكومت حذف و آدمهاي ضعيف و ناكارآمد اداره كشور را بدست ميگيرند. وقتي كه افراد ناكارآمد اداره يك كشور را بدست گرفتند، قادر نخواهند بود كه عدالت را اجرا كنند.
عدالت در اسلام هم مقابله با فقر است و هم مترادف با كارآمدي است. اما در غرب وقتي ميگويند عدالت اجتماعي، بيشتر تأمين اجتماعي و فقرزدايي مورد توجه است و بيشتر اين جنبه از عدالت را دنبال ميكنند. اما در اسلام كارآمدي جزئي از عدالت است. مخصوصاً عدالت سياسي يعني حكومت شايستگان. اگر حكومت شايستگان نباشد و افراد ناكارآمد بخواهند عدالت اقتصادي را تحقق ببخشند، اين باعث ميشود كه همان عدالت اقتصادي هم تحقق پيدا نكند. ثانياً اگر ما از عدالت اقتصادي عدالت توليدي را حذف كرديم، پس چه كسي ثروت را توليد بكند؟ بايد ثروتي توليد بشود تا فقر از بين برود.
لذا ما در بين عدالتخواهان با سه گروه مواجه هستيم. يك گروه صرفاً به عدالت توزيعي اعتقاد دارند، گروه ديگر به عدالت توليدي معتقدند و ميگويند شما فرصتهاي برابر در اختيار همه قرار بدهيد، فقر خودش از بين ميرود، لازم نيست گروهي راه بيفتند و با فقر مقابله كنند. به نظر من گروه سومي هستند كه عدالت فراگير را معتقدند. هم به عدالت سياسي اعتقاد دارند و هم به عدالت اقتصادي و عدالت اقتصادي را هم عدالت در توليد و هم عدالت در توزيع ميدانند. ما به چنين تفكري نياز داريم. اگر چنين رويكردي به عدالت پيدا نشود، توسعه در ايران اتفاق نميافتد. ضروري است كه ما هم رويكرد به توسعه و هم رويكرد به عدالت را بازنگري كنيم. عدالت توزيعي ما را به سمت يك جريان سوسياليستي ميكشاند. اعتقاد صرف به عدالت توزيعي و بياعتقاد به عدالت توليدي يك گرايش شبه سوسياليستي است. آنهايي كه صرفاً به عدالت توليدي تأكيد ميكنند، يك گرايش سرمايهدارانه را دنبال ميكنند. تنها كساني ميتوانند بگويند ديدگاه ما اسلامي است كه عملاً و قولاً به يك عدالت فراگير معتقد باشند. عدالت فراگير نه سوسياليستي است و نه كاپيتاليستي، بلكه عدالت فراگير همان عدالت اسلامي است. اگر چنين عدالتي آرمان مردم، جوانان و دانشجويان ما بشود، ميتواند يك ملت را به سعادت برساند. چون لازمه اين كار مقابله با تبعيض، ظلم و ناكارآمدي است. مقابله با اشغال پستهايي است كه توسط افراد ناشايست اشغال شده است، مقابله با فقر و بيكاري است. اينها ابعاد يك مبارزه عدالتخواهانه را شكل خواهد داد. اميدواريم همانطوري كه انقلاب اسلامي از ابتدا يكي از شعارهاي مهمش عدالت بوده، بتوانيم در ايران اسلامي عدالت اسلامي را به عنوان يك الگوي عملي تحقق ببخشيم و جلوهاي از حكومت علوي را در كشورمان پياده كنيم.
فهرست مطالبچکیده
فقر در اسلام :
1 - افتقار الی الله
2 - فقر دین و علم و معرفت
3 - فقر مالی واقتصادی
اقسام فقر :
1. فقر جسمی
2. فقر فرهنگی
3. فقر روحی (ذهنی)
4. فقر مالی
1 - فقر مطلق
2 - فقر نسبی
دیدگاههای مختلف درباره فقر :
فقر در دین یهود
فقر در مسیحیت
فقر در نظر سرمایه داری
فقر از نظر مارکسیست
فقر از نظر اسلام
آثار فقر :
1. آثار اقتصادی
2. آثار فرهنگی
الف) ضعف عقیدتی
ب) ضعف علمی
ج) اضطراب و ناراحتی های روحی
د) رخت بربستن صفات پسندیده
3. آثار اجتماعی
4. آثار سیاسی
عوامل فقر :
الف) فقر انتخابی مثبت
ب) فقر انتخابی منفی
1 - تنبلی و استقامت نداشتن
2 - بی برنامگی
3 - ارتکاب گناه
4 - تکدی و اظهار نیاز
5 - . دیدگاه غلط نسبت به دنیا و آخرت(59)
فقر تحمیلی :
الف) عوامل طبیعی
ب) عوامل اقتصادی
1 - توزیع ناعادلانه ی ثروت
2 - افزایش بی رویه ی قیمت ها
3 - فقدان امکانات شغلی
4 - ضعف مدیریّت و تخصّص نیروی انسانی
5 - بازدهی پایین و عدم کارآیی در تخصیص منابع
ج) عوامل فرهنگی ـ اجتماعی
1 - خودباختگی
2 - انحصاری بودن دانش و فن آوری
3 - ترویج گناه و متزلزل شدن باورهای دینی
4 - . اعتیاد و...
درمان فقر و پیشگیری از آن :
راه های کوتاه مدت
راههای بلند مدت :
1ـ راه های پیشگیری از فقر
الف) مقابله با عوامل فرهنگی و اجتماعی
ب) مقابله با عوامل طبیعی
ج) مقابله با عوامل اقتصادی
1. توزیع عادلانه
الف) پیش از تولید
ب) هنگام تولید
ج) بعد از تولید (توزیع مجدد)
2 و 3. کنترل سطح قیمت ها و ایجاد امکانات شغلی
4. سپردن مسئولیت ها به افراد مدیر و کاردان
5. بهره برداری صحیح از ثروت های طبیعی
2ـ راه های درمان فقر
شناسایی فقرا و معرّفی خط فقر
جدول خط فقر و درصد زیر خط فقر در شهر (سرانه سالانه ریال)
بررسی امکانات و توانایی های جامعه
درآمدهای مالیاتی
خمس:
زکات:
درآمدهای غیرمالیاتی
1. انفال:
2. موقوفات:
سایر درآمدها
1. صدقات مستحبّی:
2. کفّارات مالی:
3. نذورات:
4. وصایا:
5. قرض الحسنه:
سیاست های درمان فقر
الف) انجام آموزش های فرهنگی برای تهیدستان
ب) آموزش های تخصصی وحرفه ای
ج) ایجاد مراکز اشتغال
3ـ بهره گیری مستقیم از انفال
فقر زدایی در بستر رشد و توصعه اقتصادی :
1ـ نظریه های مبتنی بر نظام سرمایه داری لیبرال
1. افزایش بهای فرآورده های کشاورزی و غذایی
2. بی کاری
3. کاهش امکان دسترسی تهیدستان به خدمات آموزشی و بهداشتی
الگو های توسعه در نظام اقتصادی اسلامی :
جایگاه توسعه
دیدگاه های مختلف درباره ی رابطه ی دنیا وآخرت
دیدگاه اوّل (صوفیانه) (119)
دیدگاه دوم (دنیاگرایانه)
دیدگاه سوم (آخرت گرایانه)
دیدگاه چهارم (قرآن و روایات)
1. ارزش مند بودن دنیا
2. فطری بودن دوستی دنیا
3. تفکیک ناپذیری دنیا و آخرت
4. اهتمام ورزیدن به امور دنیا در کنار تلاش برای آخرت
5. ایجاد دنیای آبادان و توسعه یافته
اهداف توسعه
1. فزونی ایمان و تقوا
2. برقراری امنیّت و سلامتی
3. گسترش علم و عقل
4. رفاه عمومی
الف) مشروعیت
ب) همگانی بودن
ج) رعایت حدودالاهی
د) پرهیز از غفلت و دنیازدگی
- مبانی توسعه
- 1. آخرت طلبی
2. حاکمیت دین
3. عدالت اجتماعی
4. اخوّت و برادری
- راهبردهای توسعه
1. یاری جستن از خداوند
2. سخت کوشی
3. رعایت حقوق (قانون مندی)
4. استغفار
5. پرداخت زکات و حقوق مالی
- موانع توسعه
1. ستم
2. گناه
3. تفرقه
4. ناسپاسی
5. نپرداختن زکات
6. کم فروشی
منابع و ماخذ :