موضوع : نظریه خلافت عمومی انسان
توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد
مقدمه:
خداوند متعال فرشتگان را آگاه مى سازد كه بنياد جامعه اى را روى زمين پى افكنده است كه عناصر اصلى آن عبارت اند از: 1 ـ انسان 2 ـ زمين يا به طور كلى طبيعت 3 ـ پيوند معنوى انسان. اين پيوند معنوى را قرآن ((استخلاف)) مى نامد. دو عنصر اول و دوم, در همه جوامع ثابت است اما مسئله ((پيوند)) و ((ارتباط)) ميان انسان ها با يكديگر و با طبيعت, متفاوت است. و اين به عنصر چهارم و ركن بيرونى جامعه, يعنى خدا بستگى دارد كه عمل تعيين جانشين در زمين را انجام داده است.
خلافت عمومى انسان:
اگر انسان مسئوليت جانشينى را آن چنان كه او مى خواهد به جا آورد, عنصر سوم جامعه يعنى مسئله ((پيوند و ارتباط)) شكل مى گيرد .
دراین هنگام است که برادرى, صلح, آرامش, عدالت و برابرى تحقق مى يابد, اما اگر انسان خود را در برابر خداوند مسئول و متعهد نداند, به هر كس مسلط شود رابطه اش با آن فرد, رابطه حاكم و محكوم خواهد بود و به هر چيز دست يابد, رابطه اش با آن چيز رابطه مالك و مملوك خواهد بود, در نتيجه سركشى, استثمار, استعمار و استكبار حاكم خواهد شد.
ارکان استخلاف:
عناصر يا اركان ((استخلاف)) چهار طرف دارد:
1 ـ مستخلف كه خداوند سبحان است و از جانب خود, روى زمين خليفه تعيين مى كند.
2 ـ مستخلف كه انسان هاى روى زمين هستند و از جانب خدا خليفه روى زمين مى شوند.
3 و 4 ـ مستخلف عليه يعنى آن چه خلافت بر آن صورت گرفته است, كه شامل انسان, طبيعت (زمين) و جامعه يا مسئله ((پيوند و ارتباط)) بين انسان ها با يكديگر و با طبيعت است.
بدين ترتيب, قرآن جانشينى انسان را فعل خداوند مى داند و رابطه چهارطرفى را براى جامعه طرح كرده و طى آيات متعددى به انسان ها تذكر مى دهد كه:
هوشيار و متوجه باشند و نقش خداوند را در جامعه و روابط اجتماعى آن به فراموشى نسپارند و روشن است جانشينى انسان ها براى آزمايش و امتحان است تا معلوم شود انسان هاى زمينى بر اساس سنت ((آزادى و اختيار و انتخاب)), روابط خود را با (خدا, خود, ديگران و طبيعت) چگونه تعيين مى كنند.
بعد از تبيين عناصر چهارگانه جامعه از ديدگاه قرآن كريم, به اين مطلب بازمى گرديم كه چگونه دين به عنوان سرشت بشر يكى از سنت هاى تاريخ است
پيوند سنت تاريخى دين با جامعه:
در تبيين اين پيوند اجتماعى و تاريخى دين, عناصر چهارگانه جامعه را از دو زاويه متفاوت بررسى مى نمايیم:
آن گاه كه از بالا و بعد آسمانى و از جانب خداوند (جعل تكوينى) به استخلاف و حاكميت انسان بر زمين بنگريم, خداوند او را جانشين خود معرفى مى كند ((انى جاعل فى الارض خليفه)) و اگر از پايين و بعد زمينى و از ناحيه انسان به اين روابط نگاه كنيم و فطرت انسان ها را معيار و ملاك ارزيابى قرار دهيم, مسئله ((امانت دارى)) و ((مسئوليت)) مطرح مى شود.هم چنين پيوند چهارطرفه در ساختمان تكوينى قرار دارد و داخل در مسير طبيعى و رهگذر تاريخى است و از آن جا كه عرضه تكوينى صورت گرفته (جعل تكوينى خلافت) و پذيرش تكوينى نيز به صورت قبول بار امانت جانشينى و حاكميت پديد آمده است, سنت تاريخى فطرى دين همواره وجود دارد. البته مى توان موقتا با اين سنت فطرت به مقابله برخاست; زيرا قرآن بعد از بيان ((پذيرش تكوينى قبول امانت)) مى فرمايد:
فهرست مطالب عنوان صفحه
مقدمه 1
خلافت عمومی انسان 2
ارکان استخلاف 2
پیوند دین با جامعه 4
نقش زیربنایی دین در جامعه 6
عوامل دینی در ساختار جوامع 8
انواع ایده آل در جوامع 8
ضعف بشر به سوی ایده آلها 12
تنظیم راه بشریت 14
نتیجه گیری 15
منبع