موضوع : وظایف و مسئولیت های آموزش و پرورش در مقابله با ولنگاری فرهنگی
توضیح:این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد
فهرست مطالبچکیده 1
کلیدواژه : 2
مقدمه 2
بیان مسئله 3
نتایج و آثار ولنگاری فرهنگی 5
نمونه های عملی ولنگاری فرهنگی در جامعه 6
چه عواملی باعث ایجاد ولنگاری فرهنگی شده است؟ 6
آموزش و پرورش و پیشگیری از ولنگاری فرهنگی 7
مفهوم توسعه و اعتلاي فرهنگ 12
اثر تعيين كنندهي آموزش و پرورش بر اعتلاي فرهنگ 13
كاركردهاي آموزش و پرورش و شاخصهاي توسعهي فرهنگ 14
نگاهي به نظام آموزشي و ديدگاههاي برنامههاي درسي موجود 16
ضرورت تحول در ديدگاههاي برنامههاي درسي موجود 18
ملاكهاي تحول در ديدگاههاي برنامههاي درسي 19
ملاك اوّل: تربيت عقلي، تفكر انتقادي، برانگيختن فهم و درك فرهنگ 20
ملاك دوّم: تقويت ارتباط مؤثر اجتماعي، فرهنگ مدني و مشاركت اجتماعي 22
نتیجه گیری 23
پیشنهادات 24
چند پيشنهاد به آموزش و پرورش جهت پیشگیری از ولنگاری فرهنگی 26
منابع 29
چکیده
آموزش و پرورش يكي از ابزارها و قلمروهاي توسعه فرهن در جامعه و جلوگیری از ولنگاری فرهنگی است كه بقاي فرهنگي جامعه را از طريق فرايندهاي جامعهپذيري و فرهنگپذيري تضمين مينمايد. يك سوم از جمعيت 60 ميليوني كشور ما تحت تأثير مستقيم فعاليتهاي اين نهاد است. كودكان، نوجوانان و جوانان بهترين و مساعدترين زمانهاي زندگي خود را در مدارس، دبيرستانها و دانشگاهها ميگذرانند. آموزش و پرورش از يك سو عهدهدار حفظ نظم اجتماعي از طريق دروني كردن ارزشهاي اصلي فرهنگی جامعه در دانشآموزان و دانشجويان؛ و از سوي ديگر عهدهدار پرورش حس خلاقيت و نوآوري و در يك كلام تغيير در آنان است. همانطور که واقفیم بسیاری از کلمات، سخنان، مفاهیم، کلیدواژگان و حتی شعارها و جملات ناب در عرصههای مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی هر از چند گاهی به مناسبتی یا به دلیل تاکید مقام رهبری بر سر زبانها میافتد و در رسانهها و سایتها و سخنرانیها و همایشها مطرح میشود ولی به مرور زمان دچار یک نوع روزمرگی کلامی و شیوع زبانی شده و بهتدریج هم فراموش میشوند یا بعد از زمانی یا دورهای باز به همان دلایل مذکور دوباره بازپروری شده ولی هیچگاه عملیاتی و کاربردی نمیشوند. از آن جمله واژگان کلیدی و بسیار ارزشمند که در معرض این خطر و آفت قرار دارد مانند بسیاری دیگر از این دست کلیدواژهها واژه ولنگاری فرهنگی است که مقام معظم رهبری در سخنان اخیر خود به آن اشاره کردند و آن را مسالهای مهم برشمردند و توجه مسئولان و مردم را به آن جلب نمودند.آنچه در اولین گام به ذهن میرسد این است که در فرهنگ، نوعی عدم نظارت دقیق و رصد عمیق وجود دارد و مسالهای به این مهمی یا بدون متولی است و یا اگر متولی یا متولیانی دارد، این متولیان کارشان را به نحو شایسته و بایسته صورت نمیدهند و از ابزارهای نظارتی کافی و لازم برخوردار نیستند و یا اگر هم هستند به آن بیتوجه یا کمتوجه و بیدقت هستند و اهمیتی نمیدهند. بله ولنگاری فرهنگی مفهومی که ما امروزه با آن زندگی میکنیم و در آن غوطهوریم، ولی چرا و به چه علت دچار آن شدهایم و راههای جلوگیری از آن و مسدود کردن ترویج آن چیست.در مقاله حاضر به بحث ولنگاری فرهنگی خواهیم پرداخت و به وظایف و مسئولیت های آموزش و پرورش در مقابله با ولنگاری فرهنگی اشاره خواهیم نمود.
کلیدواژه :
ولنگاری فرهنگی-نظام-آموزش و پرورش-شبیخون فرهنگی
مقدمه
آموزش و پرورش در شكل فراگير و رسمي آن، حتي براي چند ساعت آموزش رسمي روزانه در مدرسه، توانايي آن را دارد تا در توسعهي علمي و عقلاني افراد يك جامعه مؤثر باشد و با جامِهي عمل پوشاندن به كاركردهاي عمدهي خود بتواند يكي از سهامداران اصلي تغيير و تحول فرهنگي و اجتماعي جامعه باشد. توسعهي انسانها بيش از همه به آموزش و پرورش و تحولات برنامهاي، روشي و كاركردي آن در تربيت انسانهايي بالنده و خود شكوفا وابسته است.این آموزش و پرورش است که می تواند بخش عمده ای از ولنگاری فرهنگی را برطرف نماید.
بخشی از مساله ولنگاری فرهنگی به خود ما و خانواده و محیطی برمیگردد که بر آن احاطه داریم، مثل کنترل و نظارت همراه با آموزش صحیح خانواده بویژه فرزندان و جوانان عزیز که در معرض چنین آفت بزرگی هستند.
ایجاد فضای انسانی، اخلاقی، معنوی و دینی و ترویج این گفتمان در خانواده و اصالتبخشی به آن به عنوان یک رکن اصیل تربیتی، آن هم با بهرهگیری از معارف ناب دینی یعنی آموزههای قرآنی و احادیث و کلام معصومین و تاکید بر این مساله که بدون شک زندگی و خانوادهای که بر محور دین حرکت میکند، دارای امنیت اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی محکم و استواری است.این بخشی است که به خود ما برمیگردد و بخش فوقالعاده مهمی است، چراکه جامعه چیزی نیست جز همین خانواده وقتی در مقیاسی بزرگتر دیده میشود.
بخش دیگر کار به نظام آموزشی و فرهنگی ما برمیگردد که در آن خانواده ما یعنی فرزندان ما به خانه دوم خود یعنی مدرسه یا دانشگاه قدم میگذارند، در آنجا نیز همین خطر چهبسا جدیتر و هولناکتر سراغشان میرود، محیط باز و فضای آزاد و دوستان و یارانی که شدیدا روی یکدیگر تاثیر دارند و البته متون آموزشی و سبک و روش تدریس آنها از درس ریاضی گرفته تا درس قرآن و علوم دینی همه و همه باید روشمند ارائه شوند وگرنه همین معلومات به گونهای دیگر (فضای مجازی) براحتی یافت میشود، ولی معلوم نیست با چه هزینه سنگین روحی و روانی برای خانوادهها، پس گام دوم در کنترل و دقت نظر در جلوگیری از ولنگاری فرهنگی در دست آموزش و پرورش و وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است که جوانان برومند این مرز و بوم را چون مومی بر کف دارند و هرگونه که بخواهند آنها را شکل میدهند، بویژه دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان و در نهایت دانشگاه، هر معلمی هر درسی را ندهد، هر کتابی کتاب آموزشی نباشد، هر شیوهای شیوه تدریس نباشد؛ این هرچه شد، بشود.همان ولنگاری است. معلمی که اعتقاد به هویت، ملیت و تاریخ و عرق ملی ندارد، تاریخ درس میدهد، خوب معلوم است خروجی این کلاس و ذهن دانشآموزان اینچنین کلاسی چه خواهد بود و قس علی هذا.
علاوه بر این دو حوزه یعنی خانواده اول و خانواده دوم ـ خانواده سومی هم وجود دارد و آن اجتماع است که در آن دیگر ابزارهای کنترلی قبلی شاید اصلا به کار نیایند و یا کمتر. در اینجاست که جامعهشناسان اسلامی مولفههای یک جامعه سالم اخلاقی و فرهنگی را براساس معیارهای اصیل اسلامی معرفی میکنند.
بیان مسئله
«ولنگاری» در لغت به معنی؛ بی قیدی، بی بند و باری، و در اصل بی توجهی یا بی اهمیت دانستن یک موضوع است و «ولنگار» به معنی شخص بی بند و بار و بی قید و لا ابالی اطلاق می شود. به نظر می رسد منظور رهبر معظم انقلاب از ولنگاری فرهنگی، بی قیدی، بی خیالی و غفلت و بی توجهی افراد و سازمانهای مسئول کشور به مسئله مهم فرهنگ است، که در دو شکل خود را نشان می دهد؛ اول_ غفلت و کوتاهی در استفاده از منابع غنی اسلامی _ایرانی برای تولید محصولات فرهنگی مفید و دوم_ بی توجهی و غفلت از اقدامات دشمن و عوامل غافل یا خائن در تولید و توزیع کالای فرهنگی مضر در کشور.
به كاركردهاي آموزش و پرورش و در قلب آن برنامههاي درسي، شاخصهـاي توسعهي فـرهنگ و تحـول اساسـي در ديدگاههـاي برنامههـاي درسي«Curriculum Orientations» در راستاي تقويت جامعهي توسعه يافته توجهي دوباره كرد. ملاكهايي چون ايجاد فرصت يادگيري و ايجاد انگيزه در دانشآموز به جاي كتابمداري و انتقال معلومات، تربيت عقلي و تفكر انتقادي، برانگيختن فهم و درك، تقويت ارتباط مؤثر اجتماعي و توسعهي مشـاركتگرايي، تأكيد بر فرآيند يادگيري و خود راهبري «Self-Direction» دانشآموز به عنوان شاخصهاي راهنماي تحول در آموزش و پرورش و برنامههاي درسي مدنظر باشند. براي تحقّق چنين معيارها و شاخصهايي ميبايد به نقش آموزش و پرورش و برنامههاي درسي، از يك طرف و مطالعات فرهنگي ـ تربيتي از طرف ديگر، نگاهي دوباره و عميق داشت.
اين مطالعه به طور عمده بر گرفته از دو كار پژوهشي اين مؤلف ميباشد كه در سال 1382 انتشار يافته است. اوّلي، در ارتباط با موضوع كاربرد ديدگاههاي برنامه درسي در آموزش و پرورش و حوزه برنامهريزي درسي است (سلسبيلي، الف1382) كه عمدتاً برگرفته از رسالهي دورهي دكتري نگارنده در حـوزهي ديدگاههـاي برنامه درسـي مـيباشد، پژوهش چند مـرحلهاي بوده است و در مراحل مختلف از روشهاي پژوهشي زمينهياب، فلسفيـ تحليلي و الگوپردازي استفاده گرديده است. ديگري، پژوهشي در ارتباط با بحث تأثير ابعاد فلسفيـ ارزشي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي بر آموزش و پرورش و بر طراحي و تدوين برنامههاي درسي است كه عمدتاً پژوهشي تحليلي، تشخيصي و انتقادي بوده است. در بخش اول پژوهش به بررسي ريشههاي فلسفي، ارزشي، اعتقادي، فرهنگي و اجتماعي و سياسي آموزش و پرورش و برنامههاي درسي ايران، ويژگيهاي نهادي آموزش و پرورش و ديدگاههاي برنامه درسي ميپردازد. در بخش دوّم به بررسي وضعيت موجود و جهتگيريهاي برنامه درسي در آموزش و پرورش ايران، تحليل و آسيبشناسي وضع موجود و شناخت نارساييها، محدوديتها و تعارضها ميپردازد. در بخش سوم، پژوهش به ريشهيــابي و تعيين مــلاكها و اصولي بــراي تحـول ميپردازد و در انتها به نتيجهگيري و توصيههاي راهبردي در مورد توسعهي آموزش و پرورش و برنامههاي درسي ميرسد (سلسبيلي، ب 1382).
اين مطالعه بر آن است تا از يك طرف، از طريق مطالعهي فرهنگ، برداشتهاي مختلف، عناصر و ويژگيهاي فرهنگ و پس از آن ارتباط متقابل فرهنگ و آموزش و پروش، نقش آموزش و پرورش و در قلب آن برنامههاي درسي را در توسعهي فرهنگ دريابد و از اين چشمانداز كاركردهاي اساسي آموزش و پرورش و شاخصهاي توسعهي فرهنگي را ترسيم كند. از طرف ديگر، موضوع ديدگاههاي حاكم بر برنامههاي درسي ايران و پيامدها و چالشهاي آن را مطرح كند تا زمينهها و ضرورتهاي تحول در جهتگيري برنامههاي درسي را ملموس ساخته و ملاكها و شاخصهايي براي تحول در برنامههاي درسي، در راستاي اعتلاي فرهنگ و ايجاد شرايط مناسب آموزشي براي پا گرفتن جامعهاي توسعه يافتهتر را به خصوص از دريچه تحولات برنامههاي درسي ارائه نمايد.
نتایج و آثار ولنگاری فرهنگی
ولنگاری نشان دهنده انفعال افراد مسئول است و انفعال در هر حوزه ای که وارد شود با خود واماندگی و واپسگرایی و در نهایت آشفتگی را در پی دارد ولنگاری فرهنگی، پروژه نفوذ فرهنگی دشمن را تکمیل می کند و در نتیجه، تبادل فرهنگی جای خود را به وادادگی در برابر تهاجم فرهنگی دشمن می دهد.از دیگر نتایج ولنگاری فرهنگی، رواج تولیدات مسموم فرهنگی در همه زمینه ها و هر روز با ابزارهای مختلف در جامعه است و در مقابل عدم تولید محصولات فرهنگی خوب و مطابق اهداف نظام و منافع ملی است و نهایتا این امور به کاهش توفیقات کشور در مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و امنیتی منجر می شود.
نمونه های عملی ولنگاری فرهنگی در جامعه
برخی اقدامات و یا سهل انگاری ها درباره مد و لباس غفلت و یا انحراف نسبت به وضعیت پرورش در وزارت آموزش و پرورش ضعف و بعضا انحراف در برنامه های مراکز مذهبی و حتی مساجد کشور برخی فیلم ها و سریالهای ضد فرهنگی تولید داخل(شبکه تولید خانگی و بعضا صدا و سیما یا نهادهای مسئول) واردات کالاهایی با فرهنگ ضد اسلامی _ایرانی طرح مسئله حضور زنان در ورزشگاه ها و اصرار بر آن تولید و توزیع کتب و نشریات معاند و منحرف امکان و حتی اجازه فعالیت به عناصر منحرف، فاسد و بعضاً وابسته به دشمن برای تولید محصولات فرهنگی صرف بودجه کشور و بیت المال برای حمایت از آثاری که با چارچوب های فکری غالب مردم مسلمان ایران منافات دارد عدم احساس مسئولیت از سوی مسئولان و حتی نیروهای حزب اللهی و انقلابی و بی خیالی آنان برای افزایش و تولید محصولات فرهنگی ارزشی و پیشگیری تولید محصولات مخالف فرهنگ اسلامی – ایرانی بی تفاوتی عمومی نسبت به رواج انواع رفتارهای غیرشرعی و منکرات در جامعه اسلامی
چه عواملی باعث ایجاد ولنگاری فرهنگی شده است؟
عواملی که باعث به وجود آمدن ولنگاری فرهنگی شده اند را به اختصار چنین می توان نام برد:
فقدان فهم استراتژیک در میان مسئولان نسبت به مسائل فرهنگی_اجتماعی و فرهنگی_هنری حاکم نبودن نظام فکری مدون و مشخص در مجموعه های متولی فرهنگ و هنر درک اشتباه و بعضاً عدم تبعیت متولیان فرهنگ از منظومه فکری امام و رهبری و کم اعتقادی به اصول و ارزش های اسلام ناب بی اطلاعی و بی توجهی مسئولان دولتی و اجرایی به ارزش، جایگاه و نقش فرهنگ در امور جامعه