موضوع : مقاله کارآفرینی مبتنی بر علم
توضیح : این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد
الگوي مطالعه كارآفريني مبتني بر علم
الگوهاي كه تاكنون در رابطه با كارآفريني مبتني بر علم ارايه شدهاند، بر محور چهار كليد واژه بنگاه مشتق از دانشگاه، دانشگاه كارآفريني، تجاري سازي تحقيقات دانشگاهي و دانشگاه نوآور شكل گرفتهاند. هر يك از اين الگوها تنها جزيي از سيستم وسيع و پيچيده كارآفريني مبتني بر عمل را مورد توجه و تاكيد قرار دادهاند. در اين قسمت ضمن اشاره به بعضي از الگوهاي گذشته، سعي ميشود يك الگوي جامع و پويا از كارآفريني مبتني بر علم ارايه شود. اين الگو، سيستم كارآفريني مبتني بر علم ناميده ميشود. طبق اين الگوي كارآفريني مبتني بر علم زيرسيستمي از سيستم كارآفريني به مفهوم عامل است.
در ادامه مقاله مولفههاي مهم سيستم كارآفريني مبتني بر علم از نظر كاركردي در قالب نهادها، فرايند و ستانده به اختصار تشريح ميشود. با توجه به اينكه تا وقتي فرايند كارآفريني روشن نباشد نميتوان نهاد و ستاندههاي سيستم كارآفريني را تعيين كرد،ابتدا فرايند كارآفريني مبتني بر علم بررسي ميشود. لذا در اين قسمت از مقاله در رابطه با اين موضوع بحث خواهد شد، به بحث نهادهها و ستاندههاي كارآفريني مبتني بر علم در قسمتهاي سوم و چهارم پرداخته خواهد شد.
فرايند كارآفريني مبتني بر علم
كارآفريني به مفهوم عام فرايندي است كه طي آن فرصتهاي تجاري براي توليد كالا و خدمات آينده كشف، ارزيابي و بهرهبرداري شود. اين فرآيند شامل تمام وظايف، فعاليتها و اعمالي است كه در راستاي كشف و بهرهبرداري از فرصت تجاري جديد و تاسيس سازمان جديد انجام ميشود. در كل دو نوع فرايند كارآفريني را ميتوان از هم تمييز داد: كارآفريني فرد و كارآفريني سازماني. اگر فرايند كارآفريني به وسيله فردي مستقل از سازمان خاص سازماندهي شود، فرايند كارآفريني فردي ناميده ميشود. كارآفريني فردي سابقهاي به طول عمل بنگاه اقتصادي دارد.
كارآفريني سازماني خود بر دو نوع است: كارآفريني در سازمان و كارآفريني توسط سازمان. كارآفريني در سازمان به معني آغاز فعاليت اقتصادي جديد يا ديگر گرايشات و فعاليتهاي نوآوري توسط فردي يا گروهي از افراد به عنوان عضوي از سازمان، در دورن سازمان موجود است. اين سازمان، سازمان مادر ناميده ميشود. به فرد يا افرادي كه به فعاليت كارآفريني اقدام كرده است، كارآفرين سازماني گفته ميشود. كارآفرين سازماني در سازمانهاي بزرگ مانند دانشگاه همچون يك كارآفرين مستقل عمل ميكند و بنگاههاي اقتصادي جديدي را بر مبناي محصول جديد، خدمات جديد يا فرايند جديد ايجاد مينمايد. البته دانشگاه يا سازمان مادر در ستانده كارآفريني با كارآفرين يا كارآفرينان شريك است و آنان را در زمينههاي مختلف اقتصادي و فني حمايت ميكند. بنگاه نوپايي كه توسط كارآفرين سازماني تاسيس ميشود بنگاه مشتقه ناميده ميشود.
كارآفريني توسط سازمان كه كارآفريني شركتي نيز ناميده ميشود، به اين معني است كه سازمان به عنوان يك شخصيت حقوقي اقدام به ايجاد فعاليت جديد اقتصادي (بنگاه جديد، كارخانه جديد يا اداره جديد) ميكند. در اين حالت يك تيم كارآفريني وجود دارد. اين تيم متشكل از مدير مياني سازمان، مخترع يا صاحب ايده و سرمايهدار مخاطره پذير است. در اين حالت سازمان مالك ستانده كارآفريني است. البته مخترع يا صاحب ايده و سرمايهدار مخاطرهپذير نيز در آن سهم دارند.
در كارآفرين مبتني بر علم نيز هر دو نوع كارآفريني قابل تصور است. اما كارآفريني سازماني از جايگاه بالاتري برخوردار است. در دانشگاههاي كشورهاي پيشرفته هر دو حالت از كارآفريني سازماني سابقه دارد. كارآفريني در دانشگاههاي تحقيقاتي ايالات متحده آمريكا عمدتا از نوع كارآفريني توسط سازمان است. در حالي كه كارآفريني در اكثر دانشگاههاي اروپا از نوع كارآفريني در سازمان است.
در واقع كارآفريني مبتني بر علم يك فراينده يادگيري، تكاملي است كه در دانشگاه يا توسط دانشگاه (به عنوان سازمان) شكل ميگيرد. اعضاي دانشگاه (اعضاي هيات علمي يا دانشجويان يا كاركنان) و مديريت دانشگاه و سرمايهگذار خطرپذير خارج از دانشگاه سه بازيگر اصلي در فرايندكارآفريني مبتني بر علم هستند. اعضاي دانشگاه معمولا در يكي از نقشهاي مخترع يا كارآفرين ظاهر ميشوند. مديريت دانشگاه نيز به نمايندگي از شخصيت حقوقي دانشگاه ممكن است در يك يا چند نقش از نقشهايي مانند كارآفرين، سرمايهگذار، شكل دهنده و حمايت كننده فرايند كارآفريني ظاهر شود. در بعضي از دانشگاهها بنگاههايي كه توسط اعضاي هيات علمي يا دانشجويان تشكيل ميشود، دانشگاه و عضو هيات علمي سهم برابر ميبرند. در بعضي مواقع دانشگاهها نقش سرمايهدار خطرپذير را بازي ميكنند. در بعضي ديگر بنگاه مشتقه به نام دانشگاه ثبت مي شود و دانشگاهها به طور مستقيم در فعاليتهاي اقتصادي مشاركت ميكنند.
كارآفريني مبتني بر علم فرايند طولاني از زمان و فعاليت است كه از مراحل و اقدامات مختلف شكل ميگيرد. به عنوان نمونه شن و همكارانش فرايند كارآفريني را به سه مرحله شناسايي فرصت كارآفريني، توسعه ايده براي چگونگي پيگيري فرصت تجاري، و بهره برداري از فرصت تجاري تجزيه كردهاند. مرحله بهرهبرداري از فرصت، خود شامل چهار اقدام، يعني، فراهم سازي، طراحي سازماني، بررسي بازار و توسعه محصول است. از نظر هيندل و ينكن فرايند كارآفريني مبتني بر عمل از پنج مرحله شكل گرفته است: ايجاد دانش جديد به وسيله تحقيقات علمي، تبديل دانش به ايدههاي تجاري، ايجاد فرصتهاي جديد بر مبناي ايدههاي تجاري،دستيابي به بينش تجاري به وسيله تعريف پروژه بر مبناي فرصت ايجاد شده، و توسعه تكنولوژي بر مبناي پروژه تعريف شده. به نظر ندونزوا و همكارانش فرايند ايجاد بنگاه مشتق از دانشگاه كه همان فرايند كارآفريني است، به چهار مرحله قابل تجزيه است. اين مراحل عبارتند از: ايجاد ايدههاي تجاري از تحقيقات، طراحي پروژههاي مخاطرهآميز جديد ناشي از ايدهها، شروع بنگاههاي مشتقه از پروژهها و تحكيم و تقويت ايجاد ارزش اقتصادي به وسيله بنگاههاي مشتقه.
واهورا و همكارانش (2004) در يك مطالعه تجربي دو عنصر مهم از سيستم كارآفريني مبتني بر علم را تحليل كردهاند. اولا آنها نشان دادهاند كه فرايند كارآفريني مبتني بر علم (فرايند اشتقاق كارآفريني) يك فرايند غيرخطي است كه از پنج مرحله توسعه شكل گرفته است. اين مراحل عبارتند از: تحقيقات، قالب بندي فرصتها، پيش سازمان، جهت گيري مجدد و بازده پايدار. هر مرحله بازگو كننده گروه معيني از فعاليتها و كانونهاي استراتژيك است كه قبل از حركت به مرحله بعدي بايستي به طور كامل اجرا شوند. در هر مرحله، فعاليتها و تصميمات انجام شده در گامهاي آخر مرحله قبل بايستي تكرار شود، البته ماهيت فعاليت متفاوت است. اين امر بيانگر پيوستگي مراحل به يكديگر است. به عنوان نمونه در مرحله اول تنها فعاليتهاي تحقيقاتي انجام ميشود. اما در مرحله دوم كه فرصت تجاري شكل ميگيرد، براي يافتن موضوعات تجاري مناسب و شناخت منابع تجاري مناسب بايستي فعاليتهاي تحقيقاتي اضافي انجام شود. در مرحله پيش سازمان نيز فرايند تحقيق براي توسعه و كسب منابع ضروري تكرار مي شود.
همچنين واهورا و همكارانش نشان دادند براي اينكه جنين بنگاه مشتقه رشد كند و به مرحله بعدي توسعه برسد، نيازمند كسب منابع و ظرفيتهاي خاصي است. اما هميشه منابع و ظرفيتهاي مورد نياز فراهم نيست و مشكلاتي در فرايند كارآفريني به وجود ميآيد. آنها خلل ناشي از فقدان منابع و ظرفيتهاي حياتي براي گذار از يك مرحله به مرحله ديگر را اتصالات بحراني ناميدهاند. به نظر آنها اگر اتصالات بحراني براي مدت طولاني حل نشده باقي بمانند، فرايند كارآفريني مختل شده و تشكيل بنگاه مشتقه با شكست مواجه ميشود. بنابراين براي تضمين تبديل جنين بنگاه مشتقه به يك بنگاه مشتقه بالغ با بازدهي پايدار، بايستي اين اتصالات از ميان بر داشته شوند.
آنها همچنين نشان دادهاند كه ماهيت اتصالات بحراني در مراحل مختلف متفاوت است و عموما به دليل نقص در سرمايه اجتماعي، ضعف منابع و ناكافي بودن ظرفيتهاي داخلي به وجود ميآيند. اين عوامل در تعامل با يكديگر مانع شكل گيري فرايند ايجاد ارزش اقتصادي ميشوند.
با توجه به مباحث بالا، در مقاله حاضر فرايند كارآفريني مبتني بر علم به عنوان يك فرايند ماتريسي با خواص يادگيري پويا، در نظر گرفته ميشود. ستونهاي ماتريس پيشرفت فعاليت در طول زمان و سطرهاي آن تفكر و بازانديشي در رابطه فعاليتها در يك مقطع را نشان ميدهند. بنابراين، در فرايندي با ساختار ماتريسي، مرحله كارآفريني جايگاهي ندارد و درايه ماتريس كارآفريني، جايگزين مرحله كارآفريني ميشود. هر درايه از مجموعه فعاليتها و تصميمات و اقدامات مشخص تشكيل شده است كه در طول زمان انجام مي شود. بنابراين هر يك از اين درايههاي كارآفريني كاركرد خاص خود را در ماتريس كارآفريني دارند و تابعي از يك سري عوامل فردي، سازماني و محيطي هستند. در يك مفهوم پيشرفته اين درايه را نرون و ماتريس كارآفريني را شبكه عصبي ميتوان ناميد. اما در اينجا از اين تعبير و تعميم اجتناب ميكنيم.
ماتريس كارآفريني مبتني بر علم مورد نظر در اين مقاله، بيست و پنج درايه دارد. از اين بيست و پنج درايه اصلي و مابقي كمكي هستند. درايههاي در قطر ماتريس كارآفريني و درايه كمك در اطراف درايههاي اصلي قرار دارند و آنها را از نظر دانش پيشين، اطلاعاتي وآينده نگري حمايت ميكنند. درايه اصلي آغازين فرايند كارآفريني مبتني بر علم تحقيقات علمي است (درايه 11)، دومي درايه اصلي توسعه ايده است كه در موقعيت 22 قرار گرفته است. سومين درايه اصلي طراحي پروژه كارآفريني است كه در موقعيت 33 قرار دارد. چهارمين درايه اصلي تاسيس بنگاه مشتقه است كه در موقعيت 44 جاي گرفته است. در نهايت پنجمين و آخرين درايه اصلي تقويت و تحكيم بازدهي است كه در موقعيت 55 قرار گرفته است. در درايه اصلي دوم از ميان انبوه دانش و اطلاعات موجود (نتايج تحقيقات سابق) و جديد (نتايج تحقيقات جاري) تعدادي محدودي ايده تجاري استخراج ميشود، در درايه سوم ابتدا ايدهها بررسي ميشوند، سپس بهترين و محتمل ترين آنها به پروژههاي كارآفريني عيني تبديل ميشوند، در درايه اصلي چهارم پروژههاي كارآفريني بررسي و بهترين آنها اجرا و به بنگاه اقتصادي تبديل ميشوند (طراحي سازماني) و در نهايت در درايه پنجم ارزش اقتصادي ايجاد شده به وسيله بنگاههاي جديد، تقويت و تحكيم پيدا ميكند (بازدهي پايدار).
درايههاي بيست و پنج گانه به طور شبكهاي به يكديگر متصل هستند. بازدهي اقتصادي پايدار وابسته به كيفيت بنگاه ايجاد شده و اطلاعات و دانش پيشين دريافت شده از درايههاي اصلي قبلي است، كيفيت بنگاه ايجاد شده به كيفيت پروژههاي نهايي شده واطلاعات و دانش دريافت شده از درايههاي قبلي بستگي دارد، اين خود وابسته به كيفيت ايده اوليه و اطلاعات دانش دريافت شده از درايههاي قبلي است، كيفيت ايده اوليه تابعي از كيفيت دانش انباشت شده در دانشگاه است و در نهايت كيفيت دانش توليد شده وابسته آينده نگري در رابطه با درايه اصلي بعدي است.
اين الگو بر اين فرض مبتني است كه كارآفريني يا تيم كارآفريني، يادگيرنده و داراي انتظارات عقلايي هستند و از روش مبتني بر دانش پيروي ميكنند، لذا در هنگام فعاليت جدي و رسمي در يك مرحله از كارآفريني به مراحل ديگر (قبل يا بعد) ميانديشند، به آيندهنگري ميپردازند و پيش زمينههاي لازم را براي مراحل قبلي فراهم ميكنند. به عنوان مثال كارآفرين در هنگام تحقيقات به قصد كارآفريني، در رابطه با تبديل آن به فرصت تجاري مطلوب فكر ميكنند و به طور غيررسمي و با جديت كمتر براي آن تلاش مينمايد. بنابراين منظور از طراحي سازماني به عنوان يك مرحله كارآفريني، آن است كه كارآفريني به طور رسمي و جدي در رابطه با طراحي سازمان بنگاه مشتقه فعاليت ميكند و به طور غيررسمي تحقيقاتي نيز انجام ميدهد و در رابطه با مراحل قبلي باز انديشي ميكند. با توجه به بحث بالا فرايند كارآفرين مبتني بر علم را به صورت تصوير 1 ميتوان نشان داد.
فهرست مطالبكارآفريني مبتني بر علم 1
الگوي مطالعه كارآفريني مبتني بر علم 2
فرايند كارآفريني مبتني بر علم 2
1-تحقيقات علمي 7
2-توسعه ايدههاي تجاري 8
3-طراحي پروژههاي تاسيس بنگاه 9
4-تاسيس بنگاه مشتقه 11
5-بازدهي اقتصادي پايدار 12
نقشها در فرايند كارآفريني مبتني بر علم 13