موضوع : امام علی(ع) و مساله زمامداری
توضیح : این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد
فصل نخست: وصیت
نویسنده در فصل نخست با اشاره به اختلاف اندیشمندان در مورد منبع اصلی اقتدار میگوید: گروهی سرچشمه قدرت را «انسانی» و گروهی دیگر، آن را «الهی»میدانند. سپس به دیدگاه شیعه درباره امامت و انتصاب امام علی(ع) اشاره میکند و در توضیح آن میافزاید: اصل ضرورت حکومت، مورد اتفاق همه فرق اسلام جز خوارج است و رسول اکرم نیز با کمک و حمایت مسلمانان، حکومت اسلامی تأسیس کرد، ولی اختلاف اساسی در مورد خلافت و کیفیت تشکیل حکومت اسلامی پس از وفات آن حضرت شکل گرفت.
وی متذکر میشود که در این مورد امام علی(ع) بر اصل وصیت تأکید میکند؛ به این معنا که پیامبر به جانشینی اهل بیت و در رأس آنان، علی(ع) وصیت کرده، ولی در این امر با مخالفت دیگران مواجه شده است.
تمسّک به وصیت، مشروعیت خلفا را زیر سؤال میبرد؛ موضوعی که منشأ پیدایش بحران و اختلاف در جامعه اسلامی گردید. بسیاری از یاران علی(ع) که به خلافت انتخابی سه خلیفه قبلی اعتقاد داشتند، در مورد آن حضرت نیز معتقد به امامت اختیاری وی بودند.
از اینجا بود که خود آن حضرت نیز در بسیاری از موارد بر بیعت مسلمانها با خود تکیه میکرد،1 ولی با این حال در بعضی موارد به وصیت پیامبر(ص) هم اشاره میکرد تا اینکه به دست فراموشی سپرده نشود و بر راه طبیعیِ امامت و خلافت ـ که همان وصیت است ـ تأکید کرده باشد.
آن حضرت گاهی وصیت را همراه با وراثت مطرح میکرد2 و خود را وارث کتب، سلاح و خاتم پیامبر اکرم معرفی مینمود.3 مسلما حضرت به این حقیقت توجه داشت که از نظر شرعی وارث رسول اکرم نیست، بلکه منظور این بود که وارث مقام آن حضرت است که در مرجعیت فکری و سیاسی وی تجسم مییابد. از اینرو، در این زمینه مردم را از پیروی هوا و هوس و مقامخواهی و قدرتطلبی و مخالفت منع میکرد.
مؤلف سپس گفته منکرانِ وصیت را بیاساس دانسته، و ادله آنان را پاسخ میگوید و احادیث ولایت،4 وصایت و اخوّت،5 خلافت6 و منزلت7 را، که پرده از انتصاب آن حضرت برمیدارند، نقل میکند.
مؤلف در این قسمت بیش از ده نکته مثل عهد برادری با رسول اکرم، خوابیدن در بسترش به هنگام هجرت به مدینه برای حفظ جان آن حضرت، دفاع از او در احد و حنین، مباهله، جهاد با عمر بن عبدود در جنگ خندق و... را یادآوری میکند.
سپس در بخش دیگری توضیح میدهد که وصیت رسول خدا(ص) به خلافت علی(ع) منشأ عاطفی و خویشاوندی ندارد؛ بلکه به علت صفات برجسته او مانند علم، زهد، عدالت، انصاف، شجاعت، رحمت، عطوفت، و عفت بوده است؛ صفات متضادی که معمولاً در یک شخص جمع نمیشوند و او را تا حدّ برجستهترین شخصیت بعد از رسول خدا بالا میبرند.
وی در اینجا توضیح میدهد که وصیت پیامبر به فرمان خدا بوده و در واقع انتصاب امام علی(ع) به خلافت، انتصابی الهی است که در واقعیتهای نامبرده و خصوصیات شخصیتی برجسته وی ریشه دارد. در پایان این فصل در مورد ارزش حقوقی این وصیت و نتایج تلخ بیتوجهی به آن و کنار زدن بنیهاشم ـ و در رأس آنها امام علی(ع) ـ به مسؤولیتهای حکومتی اشاره میکند که منشأ پیدایش اختلاف در اجتهادها و از بین رفتن تدریجی اصول سیاسی اسلام و سپس رخ دادن آن همه حوادث تلخ در تاریخ اسلام شد و درنتیجه، حقوق انسان پایمال شد، ملاکهای صحیح و دقیق ارتباط با دولت و دشمن از بین رفت و پایههای دین، که با تلاش و مجاهدت و جانبازی پیامبر و یارانش پا گرفته بود و میتوانست بر همه جهان حاکم شود، سست و متزلزل گردید.
فصل دوم: مواضع عملی امام پس از انکار وصیت
اعتقاد امام بر این بود که پایههای خلافت بر وصیت استوار است نه بر خویشاوندی و مصاحبت. بنابراین، بر امّت لازم است که با وصی پیامبر بیعت و برای تشکیل حکومت اسلامی او را حمایت کنند؛ ولی اگر امت به وظیفه خود در این زمینه عمل نکرد و به اختیار خود حکومت امام را نپذیرفت، امام برای دستیابی به خلافت و به دست گرفتن زمام حکومت دست به شمشیر نخواهد برد. در چنین وضعی، امت به دلیل آنکه امام را یاری نکرده و در تشکیل حکومت اسلامی به رهبری امام منصوب کوتاهی کرده است، در برابر خداوند متعال مسؤول خواهد بود. در این صورت، امام هرچند از صحنه سیاسی برکنار شده، باز هم به طور کلی عاری از مسؤولیت نیست و بر خود لازم میداند در حدّ امکان به هدایت و جهتدهی مسلمانها و تنظیم امور جامعه اسلامی و از همه مهمتر، به بیان موازین تشکیل حکومت ـ که در هر صورت وجودش برای جامعه لازم است ـ بپردازد.
به تدریج و با گذشت زمان، شرایط ایجاب میکرد که وحدت مسلمانان در برابر دشمنان اسلام حفظ شود و از این پس بود که امام برای این منظور، کمتر به وصیت پیامبر در مورد خلافت خود تمسّک میکرد و بیشتر به بیان صفاتی میپرداخت که مسلمانها به کمک آنها بتوانند امامی برای خود برگزینند که دارای شرایط لازم باشد و در مورد راههای عملی تشکیل حکومت به مسلمانها آگاهی میداد و این تأییدی بود بر گفتار دیگر آن حضرت که میفرمود: «حکومت، خوب باشد یا بد، برای مردم لازم است تا به وضع جامعه سر و سامان دهد».8
امام اگر یاوری نداشته باشد از تصدی امر جامعه و تشکیل حکومت معذور است. امام به منزله پرچم یا علامتی است که از سوی خدای متعال نصب شده تا مردم خداجو بر محور آن گرد آیند، نه آنکه او به طرف مردم برود.9 پس از وفات رسول اکرم(ص) که مردم علی(ع) را تنها گذاشتند، او صبر و انتظار پیشه کرد، ولی به مردم پشت نکرد و در حد امکان به هدایت فکری و سیاسی آنها پرداخت.
فهرست مطالبفصل نخست: وصیت 1
فصل دوم: مواضع عملی امام پس از انکار وصیت 3
فصل سوم: حدود اختیارات حاکم 8
فصل چهارم: امام علی(ع) و حقوق بشر 11
علی و رعایت حقوق بشر در جنگ 20
فصل پنجم: نظام حکومتی بعد از علی(ع) 22
فصل ششم: علی و نظام اداری 26
زمامداران و دولت 26
فصل هفتم: منابع شریعت از دید علی(ع) 33
مرجع 36