موضوع : مدیریت اخلاقی در جامعه اسلامی
توضیح : این فایل به صورت ورد و آماده چاپ می باشد
چکيده :
امروزه شاهد اين هستيم که اخلاقيات در سازمانها و جوامع کمرنگ شده و ماديات و منافع فردي جاي خود را به ارزشهاي اخلاقي داده اند . در اين مقاله سعي شده ابتدا در مورد اصول مديريتي در جوامع اسلامي بحث شود و سپس خصوصيات و ويژگيهاي عمومي مدير اخلاقي بيان شده و در انتها عوامل خود کنترلي را که موجب مي شود فرد به اصول اخلاقي پايبند باقي بماند بيان شده است .
مقدمه
امروزه که قوياً موضوع تجديد و تعديل وضعيت سازمانهاي دولتي و سازمانهاي قوي و غني نهادهاي موجود مطرح است. صرفاً با ايجاد تغييراتي در ساختارهاي سازماني و طراحي نمودارهاي جديد تشکيلاتي, به مقصود خود نائل نخواهيم شد. به عبارت ديگر لازمه تجديد سازمان اصولي , صرفاً تغيير ساختار سازماني نمي باشد بلکه مهمتر از اين ايجاد تغيير و تحولات کيفي و کمي در مديريت و مناسبات انساني سازمان و تغيير فرهنگ حاکم بر سازمانها و سوق آنها به جهت فرهنگ اسلامي و رعايت اصول اخلاقي مي باشد . (1)
به عبارتي بايد مدير با شناخت اصول اخلاقي آنها را در سازمان خود اجرا کند و کارکنان خود را با اين اصول آشنا سازد . هدف در مديريت اخلاقي عبارت است از رشد انسانها بطوريکه انسانيت جايگاه ويژه خود را در جان انسانها و اجتماعات بيابد . در قلمرو مديريت چه بسا اتفاق مي افتد منافع شخص مدير , با مصالح مديريت , تضاد پيدا مي کند در اين شرايط , نفس خودخواه و آزمند مدير , فکر و انديشه او را با منابع خويش همسو مي سازد در حاليکه مدير امين و متعهد نه تنها به دنبال منافع سازمان خود بلکه به دنبال منفعت تمام افراد جامعه است .(2)
مديريت در ميان علوم انساني رابطه بسيار نزديکي با فرهنگ دارد , به گونه اي که با اندک تأملي ميتوان نقش فرهنگ را در جاي جاي آن به وضوح مشاهده کرد. به همين دليل فرهنگهاي گوناگون , براي خود مديريتهاي متفاوتي را اقتضاء مي کنند ؛ مديريت ژاپني , آمريکايي و کره اي , نمونه هايي از اين قبيل مي باشند که متناسب با فرهنگ خود شکل گرفته اند .
مديريتي که در کشور ما از ديرباز مورد توجه مجامع علمي و دانشگاهي بوده و همواره بدان توصيه شده, مديريت از نوع غربي آن است . اين امر با توجه به فرهنگ بومي کشور ما , که دين داراي کارکرد اصلي در آن مي باشد , چندان منطقي به نظر نمي رسد؛ زيرا آن مديريت با اين فرهنگ سنخيت چنداني ندارد. از اين رو نمي توان انتظار داشت تئوريهاي موجود مديريت که آميخته با فرهنگ غربي است به طور کامل در کشور ما کاربرد داشته باشد و به هيچ وجه صحيح نيست که آن تئوريها را به صورت مطلق و کلي به کشور خود منتقل کرد و با ترجمه ناقص و احياناً نادرست منابع اصلي و لاتين مديريت, خود را مصرف کننده و وامدار ديگران دانست و بي هيچ پيدايش و پالايش به کارگيري آن را توسط مديران توصيه نمود.
با مراجعه به منابع ديني , مي توان به گزاره هايي دست يافت که حاوي يک سري دستورالعمل ها و توصيفهاي مديريتي است . اين دستورالعمل ها يک سري بايد و نبايدهاي مديريتي هستند که مديران مسلمان , با فراگيري و پايبند عملي به آنها , وظيفه ديني خويش را ادا مي کنند.
بنابراين براي اثبات ضرورت مديريت و اخلاق اسلامي دو راه وجود دارد : يکي ضرورت از راه فرهنگ مي باشد , با اين توضيح که علم مديريت به دليل آميختگي با فرهنگ غربي , کاملاً پاسخ گوي نيازهاي مديريتي کشورهاي اسلامي نيست و با توجه به فرهنگ اين کشورها ضرورت دارد تا با پژوهش بر روي شيوه هايي از مديريت که سنخيت با اين فرهنگ دارد , نيازهاي موجود را برطرف ساخت .
اما راه دوم اينکه وظيفه مسلماني اقتضا مي کند که در برابر فرامين الهي مطيع بود ؛ با توجه به دستورالعمل هاي مديريتي که از سوي مديران معصوم جامعه اسلامي صادر شده است, ضرورت دارد تا با عمل به آن دستورها و الگو قرار دادن آن معصومان ( ع ) مديريتي را بکار بگريم که مورد رضايت و خشنودي پروردگار باشد . (3)
مديريت اخلاقي يعني شناسايي و الويت بندي ارزشها براي هدايت رفتارها در سازمان(4) , دريک نتيجه گيري مي توان اظهار داشت که دين در مواجهه با نظريه هاي ارائه شده از سوي صاحبنظران مديريت , نه نفي مطلق را توصيه مي کند , و نه تأئيد کلي را مي پذيرد؛ بلکه راه ميانه اي را برمي گزيند که حاصل آن طرد برخي از ديدگاههاي محدود در ارائه نظرهاست . اسلام ديدگاه محدود مادي حاکم بر تئوريها را در اصول مديريت و رفتار سازماني رد مي کند و با طرح موضوع دو ساحتي بودن انسان , بر ديدگاه الهي و نقش عوامل معنوي نيز تأکيد دارد .
مفهوم مديريت که از ديرباز در جامعه بشري سابقه داشته و در قرن حاضر به عنوان يک پديده نو جلوه گر شده است در چند دهه اخير تحقيقات وسيعي در زمينه هاي مربوط به آن توسط صاحبنظران به عمل آمد. نظري کلي بر اکثر مکاتب مديريت در يکصد سال گذشته نشان مي دهد که کوشش علماي مديريت مصروف بهبود کار و نتايج حاصله آن بوده است .
حتي در مکاتبي چون «مکتب روابط انسان» که به ارتباط بين انسانها بيش از هر عاملي اهميت مي دهد, مراد و مقصود , بهره بيشتر و سودجستن بهتر از دستاورد انسان بوده است . بطوريکه هدف اصلي بهره وري از انسان به عنوان يک وسيله براي افزايش سرمايه يا ايجاد کار در جامعه بوده است .
ليکن مباني نظري و عملي مديريت از لحاظ بينش اسلامي بر اساس آيات قران کريم و احاديث و سيره معصومين ( ع ) با هدف مکاتب فوق يک فرق اساسي و عمده دارد و آن اهميت دادن به انسان نه به خاطر بهره وري صرف , بلکه به خاطر شرافت , کرامت و تعالي اوست.
امروزه مديريت يکي از موضوعات کاربردي و ضروري هر جامعه است وليکن مدير و مديريت , جايگاه مشخص در محيط سازماني کشورهاي در حال توسعه پيدا نکرده و اغلب هم اين دو واژه به جا يکديگر بکار رفته است . مطالعه تاريخ کشورمان نشان مي دهد که آنچه امروزه درقالب نظريه هاي مکاتب مختلف با عناويني مثل : « اصول اداره امور عمومي , فلسفه و مباني مديريت , وظايف مدير و ...» که از غرب به شرق آورده شده و نيز ريشه هاي بسياري از نظريه هاي جديد رهبري , سازمان و مديريت , از نظام هاي رهبري و مديريت ايران باستان گرفته شده است.
فهرست مطالبچکيده : 1
مقدمه 1
مديريت اخلاقي از ديدگاه ارزش هاي اسلامي 5
اصول و مباني مديريت اخلاقي در اسلام 6
1- تعيين هدف 6
2- دانشمندي و بينش 6
3- روش 7
4- رهبري و هدايت 9
5-ارزيابي عمليات 9
ويژگيهاي عمومي مديريت اخلاقي در اسلام 10
1- ايمان به ارزش کار 10
2- امانت و تعهد 11
3- دانايي و توانايي 12
4- دادگري در ميان زيردستان 13
5- احترام به افکار ديگران 13
6- قاطعيت و برّندگي در تصميم 14
7- تواضع و فروتني و يا مردمي بودن 15
8- حسن سابقه 15
9-آميزه اي از نرمي و درشتي 15
10- بزرگ منشي و بزرگواري در برابر مخالفان 16
11- انتقاد پذيري 16
12- آشنايي به زمان 17
13- دورانديشي 17
عوامل خودکنترلي 17
1- تلفيق هدفهاي فرد و سازمان 17
2- خويشتن کاري 18
3- انگيزه توفيق طلبي 18
4- ارزشها و احساسات ملي 18
5- وجدان کاري 19
6- باورها و ارزشهاي اسلامي 20
نتيجه گيري 21
منابع 22