موضوع : فلسفه علامه طباطبایی
توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده ی پرینت می باشد
فلسفه چيست؟
فلسفه بطور كلي شايد به عنوان غامض ترين و انتزاعي ترين مسائل و موضوعات ، كه از امور زندگاني عادي و مألوف بسيار دور است، به نظر آمده باشد. ليكن هر چند بسياري از مردم آن را دور و خارج از علائق معمولي و وراي فهم مي پندارند، تقريباً همه ما آراء و افكاري فلسفي داريم، خواه نسبت به آنها آگاه باشيم يا نباشيم . عجب است كه اگر چه براي اغلب مردم مفهوم فلسفه مبهم است اين كلمه در گفتگوي ايشان فراوان به كار ميرود.
استعمالات عامه:
كلمة فلسفه مأخوذ از اصطلاحي يوناني است به معناي (دوستداري حكمت)؛ اما در استعمال جاري مردم به معناي مختلف به كار مي رود. گاهي منظور از فلسفه نوعي طرز تفكر درجهت فهاليت هاي معين است، مانند وقتي كه كسي مي گويد (من فلسفه شما را دربارة شغل و كار نمي پسندم) يا (من به اورأي مي دهم زيرا با فلسفه او راجع به حكومت موافقم) هم چنين، وقتي مي گوئيم اين مطلبي است (فلسفي) ، مقصود ما نظري است كلي و دور انديش دربارة پاره اي از مسائل ، و يا وقتي مي گوئيم به بعضي از پيش آمدها بايد با ديد فلسفي نگاه كرد، منظور ما اين است كه نبايد نسبت به حوادث آني زياده نگران و در بند وضع كنوني بود ، بلكه به جاي آن بايد كوشيد اين امور را از لحاظ كلي و با نظري وسيعتر ديد، چنانكه وقتي شخصي مأيوس است، مانند هنگامي كه بعد از حركت ترن به ايستگاه رسيده، به او گوشزد مي كنيم كه بايستي بيشتر (فيلسوفانه) بينديشد. گاهي نيز فلسفه به عنوان تعيين قدر واعتبار و شرح و تفسير آنچه در زندگي مهم يا پر معني است تلقي مي شود، چنانكه اين قول پاسكال را كه (تمام فضيلت ما در فكر ما است ، بكوشيم تا خوب فكر كنيم) مي توان فلسفه و ارزش يا بي آنچه در زندگي براي شخص مهم است در نظر گرفت.
تصورات عامه:
بطور كلي با اينكه كلمات ( فلسفه) و(فلسفي)در سخن عادي به معاني بسيار مختلف به كار مي رود، تمايل عامه بر اين است كه فلسفه به عنوان يك سلسله افكار فوق العاده پيچيده تلقي شود. ما غالباً تصور مي كنيم ك فيلسوف كسي است كه مي نشيند و به مسائلي كه داراي معني و اهميت اساسي در حيات انساني است مي انديشد و حال آنكه بقية مردم وقت يا نيروي خود رافقط صرف زيستن (زنده ماندن) مي كنند. علاوه بر چنين تصوري از فيلسوف و كار و كوشش او، تصوري ديگر از وي اينست كه فيلسوف شخصي است كه سرانجام مسئول طرح ديد كلي و تعيين ارزش هاي متعالي و آرماني (ايدئال ها) در جامعه و فرهنگ هاي معين است. مثلاً مي گويند متفكراني مانند كارل ماركس و فردريك انگلس كساني هستند كه ديدگاه حزب كمونيست را طرح كرده اند، در حالي كه ديگران ، هم چون تامس جفرسن و جان لاك و جان استوارت ميل نظرياتي را كه در جوامع دموكراتيك شايع و مستولي است توسعه داده و پرورانيده اند.
كارمهم فلسفي:
صرف نظر از اين تصورات گوناگون دربارة سهم و اثر فيلسوف، و علي رغم اينكه ممكن است فعاليت هاي او از علائق عاجل و مستقيم ما دور به نظر آيد، فيلسوف همواره به ملاحظة مسائل و مشكلاتي مي پردازد كه خواه به نحو مستقيم يا به طور غير مستقيم براي همة ما داراي اهميت است. فيلسوف با مطالعه انتقادي دقيق، مي كوشد تا آگاهي و عقايد ما را دربارة جهان به طور كلي،و عالم امور انساني، ارزش يابي كند، با اين پژوهش و تحقيق، فيلسوف سعي مي كند تصويري كلي و منظم و منطقي دربارة همة آنچه مي دانيم و مي انديشيم ، پيدا و طرح نمايد، درك و فهم اين نوع افكار كلي، طرح جامعي فراهم مي كند كه شخص معمولي مي تواند تصور خود را نسبت به آن بسنجد، ومعني واهميت آنها را دريابد. بواسطة چنين مطالعه و بررسي و تعيين قدروارزش، ممكن است بهتر بتوانيم تمايلات و آرمانها وايدئال هاي خود راتشخيص دهم، و به علاوه بهتر بفهميم كه چرا اينها را قبول و انتخاب مي كنيم، وآيا اصلاًبايستي آنها را انتخاب و اختيار كنيم يا نه.
از همان آغاز فلسفه دريونان باستان، يعني از 2500 سال پيش ، عقيدة راسخ متفكراني كه به اين نوع پژوهشها و تتبّعات سرگرم بودند، اين بود كه نظرياتي را كه دربارة خود قبول مي كنيم بايد مورد مداقه قرار دهيم تا ببنيم آيا عقلاً پذيرفتني است يا نه. همه ما عقايد و معلوماتي دربارة جهان و انسان حاصل كرده ايم؛ ليكن فقط معدودي از ما تأمًل و امعان نظر كرده ايم كه آيا اين عقايد و معلومات قابل اعتماد و معتبر است يا نه.
ما معمولاً مايليم كه بدون بحث و چون و چرا اكتشافات علمي و بعضي عقايد جاري و متداول و افكارو آراء گوناگون را كه مبتني بر تجارب شخصي خود ماست بپذيريم. اما فيلسوف اصرار دارد كه اين همه را در معرض مطالعه وبررسي انتقادي دقيق قرار دهد تا دريابد كه آيا اين نظريات و آراء و عقايد مبتني بردليل و مدرك كافي است يا نه، و آيا يك شخص منصف مي تواند با دليل و منطق آنها را موجه بداند و تصديق كند يا نه.
روش سقراطي:
سقراط در محاكمة خود در 399 ق. م. چنين اظهار عقيده كرد كه دليل توجه و اعتناي وي به فلسفه اين بوده است كه (زندگي بي تحقيق وبدون مطالعه زندگي نيست وارزش ندارد) . وي دريافت كه تقريباً همة معاصران او زندگاني خود را در نيل به هدفها واغراض گونا گون، مانند شهرت و ثروت ولذت، صرف مي كنند بدون آنكه هرگز از خود بپرسندكه آيا اين امور مهم و قابل اعتنا است يا نه . وچون چنين سؤالي طرح نمي كردند و در جستجوي جدي براي يافتن جواب بر نمي آمدند نمي توانستند بدانند كه درست عمل مي كنند يا نه، و سراسر حيات آنان در طلب مقاصد و اغراض بي فايده يا حتي مضر تلف مي شد.
فيلسوف، با پيروي از روش تحقيق سقراطي، به روشن كردن عقايد ما و نظريه هائي كه دربارة جهان و انسان و ارزشهاي انساني داريم اصرار مي ورزد. به عقيدة وي اين نوع مسائل را اشخاص خردمند و منصف و فهيم فقط به اين شرط مي پذيرند كه بتوانند آنها را با آزمونهاي بعضي كه ذهن منطقي طرح مي كند آزمايش و بررسي كنند. فيلسوف پيش از آنكه صرفاً داراي، مجموعة غير منظمي از عقايد باشد، احساس مي كند كه اين عقايد را بايد مورد بازرسي و مداقّه قرار داد و در نظامي از افكار و نظريات كه واجد معني وارتباط منطقي باشد مرتب ومنظم ساخت.
كارفيلسوف چيست؟
ممكن است كسي چنين بپندارد كه اين نظريات و تفسيرهاي ابتدائي انديشه و تصوري كم اهميت در بارة آنچه فلسفه مورد بحث قرار مي دهد، ارائه مي نمايد، وليكن اين شرح و تفسيرها براي روشن ساختن موضوع فلسفه كافي نيست. چرا كسي نمي تواند تعريفي درست وصريح وروشن دراين باب عرضه كند، به گونه اي كه بتوان در آغاز به وضوح فهميد كه منظور فيلسوف چيست؟ اشكال اين است كه فلسفه با مطالعه آن بهتر روشن مي شود تا با كوشش براي شرح و توصيف آن. هر چند كساني كه در طي تاريخ تفكر بشر به نام (فيلسوف) معروف شده اند همواره با علاقه مندي در حل مسائل مشكل كوشيده اند، يكي از اغراض مهم فلسفه همان طرح مسائل و مشكلات و توجه به آنها و بحث دربارة آنهاست. اين كه (فلسفه چيست؟) خود نيز مسأله اي است كه همواره مورد بحث و اختلاف نظر فلاسفه بوده است.
تنوعات فلسفه:
مردمي كه به طور جدي به فلسفه پرداختند غايات و اغراض گوناگون داشتند. بعضي پيشوايان ديني بودند، مانند اگوستينوس، كه مي خواستند نظرگاههاي دين معيني را توضيح و توجيه كنند. برخي ديگر دانشمندان بودند، مانند د كارت و لايب نيتس ، كه سعي داشتند معني و اهميت اكتشافات و نظريات گوناگون علمي را شرح و تفسير نمايند. بعضي ديگر، مانند جان لاك و كارل ماركس، به منظور تأثير در تحولات سياسي جامعه به فلسفه پرداخته اند. بسياري نيز به توجيه يا نشر و ترويج مجموعه اي از افكار كه تصور مي كردند ممكن است مددكار نوع انساني باشد علاقه مند بودند. برخي ديگر اين گونه مقاصد عالي نداشتند، بلكه صرفاً آرزومند فهم پاره اي از عقايد مردم و بعضي از اوصاف و جلوه هاي جهاني كه در آن زندگي مي كردند، بودند.
فلاسفه كيستند؟ مشاغل فلاسفه به اندازة اغراض و مقاصد آنان متنوع و گوناگون بوده است. بعضي از ايشان معلم و غالباً استاد دانشگاه بوده اند كه فلسفه تدريس مي كرده اند، چنانكه طماس آكوئيني در قرون وسطي در دانشگاه پاريس به تعليم مشغول بود . يا ايمانوئل كانت كه در قرن هيجدهم در دانشگاه كونيگسبرگ مقام مدرسي منطق و فلسفه اولي را دريافت ، يا جان ديوئي در قرن بيستم در دانشگاه كلمبيا به تدريس و سخنراني اشتغال داشت.بعضي ديگر پيشوايان جنبشهاي ديني بودند، و غالباً سهم مؤ ثري در امور سازمان هاي خود به عهده داشتند، مانند اگوستينوس، كه اسقف هيپودر دورة انحطاط امپراتوري روم بود، يا جرج باركلي ، كه اسقف كولين در ايرلند در قرن هيجدهم بود. بسياري از فالسفه مشاغل عادي و معمولي داشتند، مانند باروخ اسپينوزا كه به تراشيدن عدسي عينك اشتغال داشت. جان لاك پزشك بود؛ جان استورات ميل از نويسندگان مجلات و عضو پارلمان بود. عدةقابل توجهي از برجسته ترين فلاسفه ، عالم يا رياضي دان بودند. بعضي داراي خط مشي هائي بودند كه آنان را از آشوب و هيجان و بحرانهاي زندگي روزانه بسيار دورنگه مي داشت؛ وبعضي ديگر ، همواره مؤثر ترين مشاغل را داشتند.
فلاسفه بدون توجه به اغراض وغايات يا مشاغل خود، بطور كلي همة برآن بودند كه مطالعه و بررسي و نقد و تحليل فكري نظريات و افكار، ودلائل آنها، مهم و با ارزش است. فيلسوف دربارة مسائل و امور معين بطرق معين فكر مي كند. وي مي خواهد دريابد كه ما در مسائل اساسي چگونه مي انديشيم، شناسائي ما مبتني بر چيست، براي نيل به احكام و داوريهاي صحيح چه مقاييس و موازيني را بايد به كار گيريم، با چه عقايدي بايستي موافق باشيم، و از اين قبيل . وي با تفكر و تأمل دربارة اين گونه پرسشها، احساس مي كند كه مي تواند به درك وفهم وساتر و با معني تري دربارة جهان طبيعت و عالم انساني برسد. فيلسوف هر پاسخي را ، صرفاً براي اينكه به نظر مي آيد كه پاسخي باشد، نمي پذيرد. ممكن است كساني به ( زندگي بي تحقيق و بررسي نشده) مايل باشند، اما فيلسوف مي خواهد جوابهاي درستي بيابد كه شخص منصف وفهيم بتواند پس از بررسي و مطالعه فكري آنها را تصديق نمايد. اينكه به اين نوع سؤالات پاسخهائي داده شده است وحتي اينكه تقريباً همة افراد در جامعة معيني پاسخهائي را پذيرفته اند، براي فيلسوف كافي نيست. ولو آنكه بعضي از آن جوابها ظاهراً به نظر درست آيد اين امر اساس محكمي براي اعتماد به آنها نيست . فيلسوف تا به درستي و صحت پاسخي مطمئن نشود آن رابراي قبول اشخاص منصف و فهيم شايسته نمي داند و در صورت نيافتن جوابي درست و مقرون به حقيقت، لااقل ضعف ونقص جوابهاي موجود را نشان مي دهد. تكرار مي كنيم : بهترين طريق كشف اينكه فلسفه چيست، بوسيلة مطالعة آن و از راه تفكر و تأمل فلسفي حاصل مي شود.
فهرستعنوان صفحه
مقدمه (فلسفه چيست؟) 1
زندگي نامه علامه طباطبائي 8
(ولادت ، آثار و اعمال، وفات) 16
پرسش و پاسخ ها 16
هدفمند بودن آفرينش جهان 20
غرض خداوند سبحان از آفرينش جهان و انسان 21
خداي جهان و جهان 23
جهان آفرينش آفريدگاري دارد 27
«راههاي بشر بسوي خدا» 27
منابع 43
سخني با استاد 44
دانلود کامل این فایل ،
بعد از خریداری