موضوع : عناصر داستان
توضیح: این فایل به صورت ورد و آماده ی پرینت می باشد
داستان، امر واقع، و حقيقت
داستان قصهاي بر ساخته است. اين تعريف حوزههاي بسياري را در بر مي گيرد؛ از آن جمله است: دروغهايي كه در خانه و خانواده سر هم مي كنيم تا خود را از كنجكاوي هاي آزارنده حفظ كنيم، و لطيفههايي كه تصادفاً مي شنويم و بعد من باب مكالمة مؤدبانه (يا غير مؤدبانه) بازگو مي كنيم، و نيز آثار ادبي خيالپرورد و بزرگي چون بهشت گمشدة ميلتون يا خود كتاب مقدس. بله، مي گويم كه كتاب مقدس داستان است، اما پيش از آنكه از سر اعتقاد به شكاكيت به رضايت سر بجنبانيد، چند كلمة ديگر را هم بخوانيد. كتاب مقدس داستان است چون قصة بر ساخته است.
امر واقع و داستان آشنايان قديماند. هر دو از واژههاي لاتين مشتق شدهاند. Fact (امر واقع) از facere – ساختن يا كردن – گرفته شده است. Fiction (داستان) از fingere – ساختن يا شكل دادن. شايد فكر كنيد چه كلمات سادهاي – چرا كه نغمة ديگري از سر تأكيد يا عدم تأكيد بر آنها بار نشده است. اما اقبال اين دو در جهان واژهها به يكسان نبوده است. كار و بار fact (امر واقع) رونق فراوان يافته است. در مكالمات روزمرة ما fact (امر واقع) با ستونهاي جامعة زبان يعني «واقعيت» و «حقيقت» پيوند خورده است. اما fiction (داستان) همنشين موجودات مشكوكي است چون «غيرواقعي بودن» و «دروغ بودن». با اين همه، اگر نيك بنگريم. مي توانيم ببينيم كه نسبت «امر واقع» و «داستان» با «واقعي» و «حقيقي» دقيقاً هماني نيست كه به ظاهر مي نمايد. معناي تحت اللفظي امر واقع هنوز هم در نظر ما «امر رخ داده» است. و داستان هم هرگز معناي «امر ساخته شده» اش را از دست نداده است. اما امور رخ داده يا ساخته شده از چه نظر حقيقت يا واقعيت مي يابند؟ امر رخ داده وقتي انجام مي گيرد، ديگر وجود واقعي ندارد. ممكن است پيامدهايي داشته باشد، و ممكن است اسنادي وجود داشته باشند دال بر اينكه قبلاً وجود داشته است (مثلاً اسنادي وجود داشته باشند دال بر اينكه قبلاً وجود داشته است (مثلاً جنگ داخلي آمريكا). اما همين كه رخ داد، ديگر موجوديتاش پايان مي پذيرد. اما چيزي كه ساخته مي شود، تا زماني كه فساد نپذيرد يا نابود نشود، وجود دارد. همين كه پايان مي پذيرد، موجوديتاش آغاز مي شود.
سرانجام آنكه امر واقع هيچ نوع وجود خارجي ندارد، حال آنكه داستان ممكن است قرنها دوام بياورد.
براي روشنتر كردن نسبت عجيب امر واقع و داستان، جايي را كه اين دو در آن با هم جمع مي آيند در نظر مي گيريم: جايي كه آن را تاريخ مي ناميم. در كلمة history (تاريخ) معنايي دو گانه نهفته است. اين واژه از واژهاي يوناني گرفته شده كه در اصل به معناي كاوش يا تحقيق بوده است. اما چيزي نگذشت كه دو معنا پيدا كرد كه در اينجا به كار ما مي آيند: واژة تاريخ از سويي مي تواند به معناي «چيزهايي كه رخ دادهاند» باشد؛ از سوي ديگر مي تواند «روايت ثبت شده اموري كه فرض شده است رخ دادهاند» معنا دهد. يعني تاريخ هم مي تواند به معناي رخدادهاي گذشته باشد و هم قصة (story) اين رخدادها: امر واقع – داستان. خود كلمة «story» هم در واژة «history» باقي مانده و اصلاً از اين كلمه مشتق شده است. آنچه به عنوان تحقيق آغاز مي شود، در خاتمه بايد به صورت داستان درآيد. امر واقع، اگر مي خواهد باقي بماند، بايد داستان شود. پس، از اين منظر، داستان در تقابل با امر واقع قرار ندارد بلكه مكمل آن است. داستان به اعمال فناپذير انسانها شكلي مي دهد ماندگارتر.
اما حقيقت اين است كه اين تنها يكي از جنبههاي داستان است. شك نيست كه8 در نظر ما داستان چيزي كلاملاً متفاوت با اسناد تاريخي يا دادههاي صرف است. داستان از نظر ما فقط ساخته نمي شود، بر ساخته مي شود، يعني محصول غير متعارف و غير واقعي قوة تخيل انسان است. خوب است داستان را به هر دو صورتش كه در اينجا ترسيم شد در نظر بگيريم. داستان مي تواند مبتني بر امور واقع باشد و نزديكترين انطباق ممكن را بين قصهاش و چيزهايي كه عملاً در جهان رخ دادهاند حفظ كند. يا بسيار خيالبافانه باشد و دركي را كه از ممكنات معمول زندگي داريم زير پا بگذارد. اگر اين دو شكل افراطي را دو سر تمامي طيف امكانات داستاني بدانيم، مي توانيم بين مادون قرمز تاب و ماوراي بنفش تخيل ناب درجات مختلف رنگ را تشخيص دهيم. اما همة اين رنگها اجزائي از پرتو سپيد حقيقتاند كه هم در كتابهاي تاريخ يافت مي شود و هم در افسانههاي پريان، اما در هر يك از اين دو تنها جزئي از آن هست – كه به مدد منشور داستان، كه اگر نبود اصلاً قادر به ديدن اين نور نبوديم، تجزيه شده است. آخر حقيقت چون معمولي است، در همه جا حاضر است اما نامرئي است، و ديدنش مستلزم انكسار [يا تجزية] آن است. انكسار حقيقت به گونهاي هدفمند و خوشايند- كار نويسندة داستان همين است، با هر درجهاي از رنگهاي طيف كه بخواهد كار كند.
داستان: تجزي و تحليل
هر چند داستان موجوديتي واقعي دارد – كتاب وزن دارد و فضايي را اشغال مي كند – تجربه داستان غير واقعي است. وقتي داريم داستاني مي خوانيم، «كار»ي انجام نمي دهيم. جريان عادي زندگيمان را متوقف كردهايم، ارتباطمان را با دوستان و اعضاي خانوادة خود قطع كردهيم، تا به طور موقت در جهاني خصوصي و غير واقعي خانه كنيم. تجربة داستان بيشتر شبيه خواب ديدن است تا فعاليت معمول در بيداري. جسم مان بي حركت مي شود، اما تخيلمان به حركت در مي آيد. از آنجا كه در تجربة داستان – چه كتاب تاريخ باشد چه داستاني عملي تخيلي – دست به هيچ عملي نمي زنيم، اين جهان خاص مطلقاً غير واقعي است. براي تغيير جنگ واترلو يا جنگ كرات از ما هيچ كاري ساخته نيست. اما در عين حال به نحوي در آنها مشاركت داريم. درگير و آلوده رخدادهايي مي شويم كه دربارهشان مي خوانيم، هر چند قدرت تغيير دادن آنها را نداريم. ما رخدادهاي يك قصه را تجربه مي كنيم بي آنكه پيامدهايش را متحمل شويم – از هيروشيماي جان هرسي بيرون مي آييم بي آنكه خراشي برداشته باشيم. اما از لحاظ عاطفي و ذهني تغيير كردهايم. چيزي را تجربه كردهايم.
طيف داستان
طيف داستان كه پيشتر گفتيم، مي تواند در تحليل داستان سودمند باشد، به شرطي كه فراموش نكنيم استعارهاي بيش نيست: ابزار زباني مفيدي كه وقتي، به عوض كمك به درك ما، دست و پاگيرمان شد آن را دور مي اندازيم. به ياد داريد كه براساس اين استعاره مي شد داستان را به طيف رنگي تشبيه كرد كه در نور معمولي يافت مي شود، اما در طيف داستاني ما دو سر نه مادون قرمز و ماوراي بنفش كه تاريخ و خيالپردازي بودند.
و اما، اگر فرشتهاي همة اعمال انسانها را بدون تحريف يا حذف چيزي ثبت مي كرد، مي شد به او تاريخنگار «مطلق» گفت. و تنهااگر الههاي جهان را با قوة تخيلش خلق مي كرد، مي شد طيف عاجز است. همة تواريخي كه انسانها نگاشتهاند داستاني مي شود همة خيالپردازيهاي انساني شباهتي – هر چند دور – به زندگي دارند. پس براي آن كس كه هدفش درك داستان است، تركيب مصالح تاريخي و تخيلي اهميتي حياتي مي يابد. علتش اين است كه درك ما از داستان بستگي به فهم نوع رابطة هر اثر خاص با زندگي دارد.
زندگي في نفسه نه تراژيك است و نه كميك، نه احساسات مدار است نه طنزآميز. زندگي سلسلهاي است از حسها، كنشها، افكار، و رخدادهايي كه مي كوشيم با زبان رامشان كنيم. هر زمان كه كلمهاي دربارة هستيمان بر زبان مي آوزيم، به اين عمل رام كردن دست يازيدهايم. هنر، آن هم هنر داستان نويسي، روش بسيار بسيار پيشرفتة دست آموز كردن است كه گذشته از مهار كردن زندگي، از آن مي خواهد تا شيرينكاري هم بكند. اين شيرينكاري ها اگر خوب اجرا شوند، به نحوي بسيار پيچيده خوشايند ما خواهند بود. خوشايند ما مي افتند چون اولاً نظم و قابل درك بودن شان فرصت مغتنمي است تا از آشفتگي ها و فشارهاي زندگي روزمره برهيم. دوم آنكه مي توانيم ب راين نظم مصنوع انسان كاملاً مسلط شويم و از آن كمك بگيريم تا از تجربة خود سر در بياوريم
فهرست مطالبعنوان صفحه
داستان، امر واقع و حقيقت 1
داستان: تجزيه و تحليل 4
طيف داستان 4
گونه ها و انگاره هاي داستاني 9
طرح 13
شخصيت 16
معنا 19
نظرگاه: منظر و زبان 21
نقشه: همكناري و تكرار در ساختار داستان 23
منابع 26
دانلود کامل این فایل ،
بعد از خریداری