این مقاله با فرمت Word بوده و قابل ویرایش است همچنین آماده پرینت می باشد
موضوع : تحقیق پیرامون فیلم های کمدی
دريافتن اينكه يك شوخي خنده دار است يا نيست كار ساده ايست يا به آن ميخنديد يا نميخنديد اين يك واكنشي آني ست شوخي ها ميتوانند چيزهاي زيادي را دربارة آدمهايي كه آنها را تعريف ميكنند و همين طور آدمهايي كه به آنها ميخندند آشكار كنند به نظر فرويد شوخي مثل روياست زيرا بيانگر عناصر نادلپذيري است كه معمولآً از ورودشان به خود آگاهي آدمها دوري ميكند به ندرت پيش ميآيد كه يك بازيگر كمدي از سد لودگي گذر كند و به دليل احساسي كه در شوخي اش نهفته است شناخته شود ميتوان شخصيت دلقك در نمايشنامه شاه لير را مثال زد كه حقيقت را در قالب شوخي به زبان ميآورد هيچ كسي كمدينها را جدي نميگيرد در موارد نادري كه كمدينها نقشي با احساس وجدي را ايفا ميكنند اغلب بسيار خوب ظاهر ميشوند چون مهارت و حس زمان بندي آنها چنان خوب است كه حتي در يك درام هم بخوبي يك اثر كمدي نتيجه ميدهد مثل جري لوئيس در فيلم سلطان كمدي مارتين اسكورسيزي ايده هاي يك شوخي بيش از آنكه تلويحي باشند صريح و بي پرده اند يك شوخي گذشته از اينكه با چه دشواري و مهارتي ساخته شده بايد خودانگيخته بنظر برسد پس در اين مجموعه تضادها كمدي را بايد يك درام آراسته شده پنداشت بازيگر كمدي ميزان جديت انديشه هايش را پنهان نگه ميدارد
كمدي حالت ستيزه جويانه ندارد زيرا موقعيتي را در هم ميريزد و سبب رهايي از تنش ميشود امام درام در سوي ديگر ستيزه جويانه است زيرا بر مشكلات متمركز ميشود و تنش ايجاد ميكند در مورد وودي آلن اين مايه مسرت است كه او كمديني است با انديشه هايي جدي و در همان حال كه تنش ميآفريند ما را به خنده نيز وا ميدارد آلن استيوارت كانيگزبرگ در اول دسامبر 1935 در برو كلين آمريكا به دنيا آمد جايي كه در نزديكي آن 25 سالن سينما وجود داشت او در 3 سالگي اولين فيلم زندگي اش را ديد سفيد برفي و هفت كوتوله و چنان مسحور شده بود كه به سوي پرده دويد تا آن را لمس كند در 5 سالگي يك سينما روي حرفه اي شد در تابستانها اگر پول داشت هر روز به سينما ميرفت در زمستانها شنبه ها و يكشنبه ها قطعي بود و گاه جمعه شبها نيز به تماشاي فيلم ميرفت او هر نوع فيلميرا با ولع ميبلعيد كمديهاي احساسي پرستن استرجس كمديهاي شلوغ برادران ماركس و چارلي چاپلين فيلمهاي راز آلود جنايي با بازي همفري بوگارت و جيمز كاگني و غيره آلن در دوره فيلم بيني در سينماهاي محلي عميقاً تحت تاثير تضاد موجود ميان خشونت دنياي واقعي جاري در خيابانهاي بروكلين و روياي به تصوير درآمده در سينما قرار گرفت تجربه آلن از فقر كاملاً حقيقي بود پدر و مادرش مدام بر سر پول دعوا ميكردند همچنين در كودكي براي اولين بار با مقوله مرگ روبرو شد هنگاميكه 3 سال داشت و در تختش خوابيده بود پرستاري چنان محكم قنداقش كرد كه داشت خفه ميشد او به آلن گفته بود ميتواند خفه اش كند و او را در سطل آشغال بگذارد بطوري كه هيچ كسي متوجه نشود آلن از آن زمان از فضاهاي بسته و تاريك هراس داشت او هرگز در آسانسور و تونلهاي طولاني قدم نميگذاشت نكته جالب اين كه آلن به رغم ظاهر لاغر و دلمشغولي هايش به سينما در كودكي ورزشكار خوبي بود به قابليتهاي ورزشي او در فيلمهايش اشاره هاي اندكي شده است او در اوايل نوجواني صفحه اي از سيدني بكت شنيد و به يك بچه جاز بدل شد ابتدا نواختن ساكسفون و سپس كلارينت را آموخت سالها بعد هنگاميكه در كاباره اي در سان فرانسيسكو برنامه اجرا ميكرد به موسيقي ترك مورفي گوش ميكرد او كسي است كه آلن را تشويق به نواختن نمود از آن زمان به بعد ديگر آلن موسيقي را رها نكرد در دهه 50 سينماهاي هنري شروع به نمايش آثار برگمان كردند و از آن پس برگمان محبوب ابدي آلن شد گرچه دليل اصلي رفتن آلن و ميكي رز به تماشاي فيلم تابستان با مونيكا اين بود كه شنيده بودند در اين فيلم تصاوير زيادي از برهنگي بازيگران وجود دارد علاوه بر ورزش و سينما و موسيقي دلبستگي ديگر آلن تردستي بود در كودكي يك جعبه تردستي داشت و براي تكميل مهارتش روزي چهار ساعت تمرين ميكرد يك روز كه آلن در يك فروشگاه ابزار تردستي بود ميلتن برل وارد شد آن دو شروع به صحبت كردند و آلن همان جا آزمون داد و سپس در يك نمايش تردستي بعنوان ميهمان شركت كرد او در حركت دستهايش اشتباه كرد و آن برنامه تردستي در همان شب اول اجرا تعطيل شد آلن گرچه در مدرسه بندرت به درس توجه ميكرد و نمره هاي بدي ميآورد ولي محبوب بود و هميشه يك شوخي و متلك آماده داشت در 15 سالگي به اسم وودي آلن براي روزنامه ها مطلب طنز ميفرستاد و هر چند از ان كار عايدي نداشت با همين نام مشهور شده بود سپس در يك بنگاه مطبوعاتي استخدام شد كه بعد از مدرسه روزي 3 ساعت به منهتن ميرفت و آنجا مطلب طنز مينوشت او براي اينكار هفته اي 20 دلار دستمزد ميگرفت
پدر و مادر آلن طنز نويسي را شغل نميدانستند و از او ميخواستند كه در پي كاري مناسب باشد او نيز براي برآوردن انتظارات آنها در كلاسهاي فيلمسازي دانشگاه نيويورك ثبت نام كرد او عاشق فيلم ديدن بود اما از بحث و تحليل پس از فيلم بيزار بود در نتيجه بيشتر فيلم ميديد تا سركلاسها حاضر بشود و به اين ترتيب مردود شد دلبستگي ديگر زندگي آلن زنها بودند و او اين حس را با دوستانش قسمت ميكرد گرچه در نظر زنها مرد با مزه اي بود تصورش در يك رابطه عاشقانه كار ساده اي نبود آلن بزودي دريافت كه اشكال كار نوع زنهايي است كه مورد توجه او قرار ميگيرند زنهاي لاغر با موهاي بلند سياه و لباسهاي تيره اين زنها بدون استثناء دانشجوهاي هنر بودند كه ترجيح ميدادند در گرينويچ ويلج پرسه بزنند و در مورد سارتر و مفهوم زندگي بحث كنند تا اينكه با الن مسخره و بي سواد بگردند آلن براي اينكه بتواند با آنها رابطه برقرار كند تصميم ميگيرد خود را آموزش دهد مطالعه را با خواندن آثار نويسندگان كلاسيك آمريكايي مثل همينگوي جان اشتان بك و فاكنر آغاز كرد به زودي مجذوب اگزيستانسياليستهاي فرانسوي و روسي شد و پس از آن آموزش شخصي خود را با جهان كتاب هنر نمايشنامه و سينما آغاز كرد آلن گاهي شخصيتهاي اصلي فيلمهايش را در موقعيتي به تصوير ميكشد كه در گفتگو با زنها به شاعرها هنرمندان و فلفسه اشاراتي ميكنند آلن در تلاش بود به عنوان يك مجري محبوبيت بدست آورد و در اين ميان دوستانش را نيز تشويق ميكرد كه روي صحنه بروند او نوشته هاي يكي از دوستانش را كه بسيار حرفهاي ميدانست اجرا كرد و نتيجه موفقيت آميز بود پس از آن آلن قطعه هاي كوتاه كمدي مينوشت و در سالن سامر اجرا ميكرد بدل سيدسزار كمدين و آهنگساز و بازيگر برنامه اش را ديد و آلن براي نگارش برنامه تلويزيوني سيد سزار استخدام شد آلن در كنار مل بروكس كارل راينر و نيل سايمن يكي از طنز نويسان ثابت سزار شد آلن در كار بالري گلبرت كه بعدها متن نسخه تلويزيوني MASH را نوشت نامزد دريافت جايزه اميشد آلن چند سال بعد نگارش براي تلويزيون را بعنوان كاري بي ارزش رها كرد چون عقيده داشت حتي زمان پخش آن برنامه كسي برايش ارزش قايل نيست و پس از پايان پخش نيز در يك لحظه و براي هميشه در فضا محو ميشود
شرحي پيرامون فيلم هاي كمدي