موضوع : تحقیق درمورد فرش ترکمن
فرش در فرهنگ تركمن ريشه در تاروپود هستي و زندگي تركمن دارد. فرش تركمن، زادهي ذهن خلاق و انديشهي جستجوگر و دستهاي آفرينندهي مادر است. مادر، با زبان دل و با دستهاي هنرمندش، فرش را زمينه و جلوهگر انديشهاش كرد و با هر گره تمامي احساس و عاطفه و عشق مادرانهاش را به دخترش و به مردم تركمن هديه كرد. و در پايان براي زينت بخشيدن به قالي و اثبات حضور هميشگي خود در ميان جلوههاي گوناگون بافتهاش، اثري از انگشتان خسته و خونبارش را بعنوان نمادي بنام گلين بارقاق به يادگار گذاشت. مادر، زندگياش را به قالي بخشيد و ذرهذرهي جسم و روحش را بر تاروپود قالي گره ميزد. او، در تلاطم هميشگي زندگياش، براي زينتبخشيدن به آلاچيق، نواري بافت؛ اما چه نقشي را ميبايست به آن مينهاد و چگونه ميتوانست آنرا بيارايد؟
شايد اگر كارواني را كه خنچههاي عروسي دختر دلبندش را در سراب حمل ميكردند نقش اين نوار ميكرد- كه چنين هم كرد- زيبا بود اما سراب را چگونه ميتوانست بنماياند. بيتاب و بيآرام و در شور هميشگي خود، تصوير همان كاروان را در آينهي خيالش نقش كرد، كه صداي زنگهاي آن چونان انفجار الهامي بر انديشهاش طنين افكند. مادر، ميراثش را به همهي عشق و مهر و احساس نهفته در آن، براي دخترانش به يادگار نهاد. كه دختران امروز، مادران فردايند. اما دريغا! بافندگاني كه سختي معيشت ناگزيرشان كرد تا براي بدست آوردن لقمهي نان ببافند و سريعتر ببفاند، بدون در نظرگرفتن كيفيت طرح و نقش و رنگ و بيآنكه بدانند نام آگاهانه با دست خود ميراث گرانبهاي مادر را در زير خروارها خاكستر فراموش دفن ميكند. چشمانشان را بستند تا چشمان غمزده و نگران مادر را نبينند. طرحها درهم سخت؛ اصالت گم شده؛ رنگها سست و بيدوام شد. كسي بايد باشد تا آن همهي خوابي، آن همه شور و شيفتگي آن همه تكاپوي آگاهانه و از سرهوشياري و آن همه رمزوراز خفته در هر نماد و آذين را حرمت نهند و پاس دارد. در اين ميان دل سوختهي عاشق كه خود از ميان همهي مردم و فرهنگ برخاسته، سعي دارد كه فرياد دردآلود فرش تركمن را به گوش هراهل دردي برساند، تا شايد از آن ميان يكي كارگر افتد. درحال حاضر هنر قوي در حال از دست دادن خصلتهاي خويش است و فرش از اين مقوله جدا نيست. درنتيجه نه تنها ظرافت نقشها بلكه زيبايي رنگها هم آسيب خواهند ديد